وااااای

چقدر شوووما مومن و با تقوایید XD

چطوری میتونید انقدر باحال باشید، انگار خدا سه تا تیکه یه پازلو کنار هم قرار داده... 

نه جاش همینجاست :D

اینکه دارید در احوال جهان مینگرید و تفکر می کنید... عبادته... 

من در حسرت چنین دوستی ای میمیرم(":

هق..لعنتیای باحالT-T

+البته از نوع مجازی کم ندارم ولی خوب"-"..

گاااااددد  این خیلی خوب بود XD

اونوقت من و دوستام:

یگانه ایسگا جدید نگرفتی؟

من :

یگانه محض رضای خدا بتمرگ 

من :

تا جایی که می دونم حاجی فیروز گدایی می کنه.حاجی فیروزم عمو نوروز نیست که ،خبر اومدن عمو نوروز رو می رسونه.عمو نوروز هم ریش سفید داره

نتیجه.احتمالا عمو نوروز و سانتا یه نفرن

بیشعورای عوضی کیوت :" 

بوو: عمو نوروز میگیره

بوو: بابانوئل میده

فقط منم که منحرفم؟ "-"

خوبه تنها نیستم گاد-

من یه جا راجع بهش خونده بودم.

میگفت عمو نوروز در اصل نباید گدایی کنه. اینکه این روزا مردم لباس عمو نوروز میپوشن و گدایی میکنن، ربطی به عمو نوروز اصلی نداره. وگرنه عمو نوروز باستانی کادو هم میده، مثل سانتا.

اینکه صورتش سیاهه هم بخاطر اینه که تمام کثیفی ها و زشتی های سال قبل رو با خودش میبره.

=]

با توجه به کامنت مارین

اوشون که ایشون دارن میگن اصلا عمو نوروز نیست.حاجی فیروزه(گریه کنان دور می شود)

کیدوXD...

دیشب خواب تو و مائو رو دیدم "-"\

همم......اول دیدم همتون پست گذاشتید که تو کنکور قبول شدید*-* تو هم رتبت خیلی خیلی خوب شده بود*-* ولی یه پست خیلی احساسی گذاشته بودی که من می خوام برم خودکشی کنم.. (احمق "-"\) یادمه تو پست هم داشتی از ماها تشکر میکردی....بعد مائو هم یادمه داشت پرواز میکرد تا بیاد تو رو نجات بده و جلوتو بگیره T-T...(چرا همیشه مائو تو خوابام می‌ره ملت رو نجات میده؟.__.) آره.....یومیکو هم یادمه داشت گریه میکرد....اصلا زجه می زد، خیلی ناراحت شده بوددددT-T....هیونگ هم خیلی خونسرد داشت بستنی می خورد"-".....آره دیگه، اون وسط مست ها هم آیلین یه پست گذاشته بود و گفته بود ۱۶ آوریل قراره یه اتفاقی بیفته که فقط من و آرتمیس ازش خبر داریم (جالبیش اینه که من اصلا نمی‌دونم چی بود .__.) بعد مائو خواست تو رو نجات بده که یه همچین مکالمه ای بینتون اتفاق افتاد: 

"آه بوو...اگه بیفتم چی؟"

"اگه پرواز کنی چی؟"

"ولی اگه بیوفتم؟" 

"میگیرمت!" 

(این مکالمه تو فن فیک دزیره بود ._. یومیکو می دونه .__.)

بعد تو در یک حرکت نابخردانه (!) خودتو انداختی از ساختمون پایین و مائو هم تو رو گرفتT-T 

بعدش...فکر می کنی قرار بود تو ۱۶ آوریل چه اتفاقی بیفته؟ "-" 

عروسی تو و حنانه بود "-" یادمه آهنگ Butterfly بی تی اس هم آهنگ عروسی تون بود"-" 

خواب هم همینجا تموم شد*-*

بله"-" به همین زیبایی "-"\ 

XD

من این دیالوگارو خیلی دوس دارم XD

واییی سجطمیمیمییمیمیم عالی بود XD

وی کامنت آرتمیس را خواند و از خنده غش کرد

ولایت فقیر ولی قبولتون داره...

آقا من دارم از آرتی و خواباش میترسم... نکنه مدیومه...

شاید زیادی آرشیو میخونه... تازه مائو منجیه عالم رویاشه...

یا خدا"-"

پرده از چه حقیقتی بر داشتید!!!

اصلا همه بالا دستیا با هم همدستن"-"

این دست های پشت پرده دیگه دارن آزار دهنده میشن...

@آرتی

خواب های افسانه ای آرتمیس...

با شرکت کیدو دپرس، مائو کوماندو، یومیکو عر زن، هیونگ همه چی به تخم چشم چپ زورو گیر، حنانه ناشناس:/

ژانرشم خودتون بگید:»

فقط هپی اندینگشXD مثل این رمانای آبدوغ خیاری آخرش عروسی کردنXDDD

آقا شونزده آوریل چه اتفاقی افتاده؟ "-"...

تو اینترنت زدم چیزی نیاورد @-@