:')
:')
میدونم باید دیشب مینوشتم...
ولی خب نخواستم:/
+ سوال چالش تکراری بود بنابراین خودم عوضش کردم'-'\
خدایا شکر...
بالاخره امروز مفید واقع شدم/'-'\
دینی رو هم خوب دادم^-^
درکل روز خوبی بود•~•
(البته اگه از دقایقی پیش فاکتور بگیریم که به اندازه ده صفحه متن تایپ کرده بودم و همش پاک شدT-T)
باورم نمیشه مجبور شدم نگارش رو تقلب کنم:/
چقد روزا طولانی شدن...یا شایدم چون دو روزه به بهونه ترم کار خاصی نمیکنم اینطوری شدم...به هر حال..
امروز از صبح سردرد داشتم و هنوزم که هنوزه خوب نشدم...
گویا قند خونم افتاده بود...
به هر حال..
حدودا یه ساعت پیش موفق شدم ایموجی های گوشیمو تغییر بدم و از این بابت بسی خوشحالم...
هرچند بخاطر درس نخوندن عذاب وجدان دارم...
فردا روز بهتری خواهد بود:)
امروز خیلی خوب بود'-' جدا'-'
با اینکه سردرد شدیدی دارم ولی امروز صبح برف میبارید اونم چه برفی! و منم عاشق برف و بارونم...
و بعدشم رفتم با عمو (فرشته نجاتم...قبلنم تو یه یکی از پستام راجبش حرف زدم) درمورد فشار های مزخرفی که این کنکور لعنتی برام درست کرده حرف زدم. و گریه هم کردم"-" و بخاطر همین گریه کردن های زیادی لقب گنجشک گرفتم"-"
داشتم میگفتم...کلی حرف زدیم و درآخر گف که همه چی به چپت باشه:)
(البته خیلی طولانی بود ولی خلاصش همین میشد که به چپم بگیرم:] )
و من باورم نمیشه به این زودی حالم خوب شد..
+ همه باید یه عمو داشته باشن! :)
و اما چالش..
این میتونه یکی از طولانی ترین پستام باشه"-"
_ حس میکنم دیگه این اسرا رو نمیشناسم...کیدو مون حالش خوبه؟
+ چون این اسرا نیس....اون از اینجا رفته...
_....
+ فقط کالبدشو سپرده به من که تا وقتی برمیگرده زنده نگهش دارم...
_خودش...حالش خوبه؟
+ داره استراحت میکنه...
_ کی برمیگرده؟
+ در این مورد چیزی نگفته...
+حالا منم آدم خوبیما...بذار یکم بگذره..!
....