روز سوم!!

شخصیت داستان را به ملاقات مادربزرگ غرغرویش بفرستید. صحنه رسیدن شخصیت را بنویسید.

_امروز بعد از ظهر قراره بری به مامان بزرگ سری بزنی هاا!

کیدو باشه ای گفت و بعد از ظهر آماده شد. دوچرخه آبی و مشکیشو برداشت و راه افتاد. از اونجا تا خونه مامان بزرگ خیلی راه بود ولی کیدو اهمیت نمیداد. حاضر بود کل شهرو با دوچرخه طی کنه و آهنگ گوش بده.

بالاخره بعد دو ساعت میرسه.

مامان بهش کلید داده بود پس لازم نبود در بزنه. کلیدو انداخت و وارد حیاط شد؛ یه حیاط بزرگ با گل و گیاهای خیلی کم..دوچرخه شو یه گوشه گذاشت و وارد خونه شد:

" مامان بزرگ؟ خونه ای"

+ البته که خونه ام. میخواستی با این بدن پیر و فرسوده کجا برم..؟

برگشت سمتش و سلام داد و کیسه پر از میوه و حبوباتو بالا گرفت و گفت:

" اینارو مامانم داد که بدم به شما"

ولی مامان بزرگ انگار حرفاشو نشنید. با عصبانیت زل زده بود به کیدو. درواقع؛ به موهای کیدو..

+ این چه ریختیه واس خودت درست کردی؟

کیدو دستی به موهاش میکشه و با ذوق میگه:

"آره امروز صبح کوتاه کردم*-*"

+ غلط کردی! خاک تو سرت! دختر باید موهاش تا کمرش باشه!

_ مامان بزرگگگ..ولی من موی کوتاهو بیشتر دوس دارم!

+ بقیه چی؟ بقیه چه فکری میکنن؟ خودتو شبیه پسرا کردی..اصلا این چه تیپیه زدی نمیگی مردم پشت سرت چه حرفایی میزنن؟!

_ راستش اصلا برام مهم نیس که بقیه چه فکری دربارم میکنن..

+ واقعا که! مامانت اصلا خوب تربیتت نکرده!

_ راجب لیام هم همچین فکری دارین؟ مامانم اونم خوب تربیت نکرده؟

+ اون فرق داره! اون پسره...!

همین جمله کافی بود تا کیدو عصبی شه...ولی سعی چیزی نگه که دعوا نشه:

"به هرحال...من این کیسه هارو میذارم تو آشپزخونه..کار دیگه ای ندارین؟"

+ یکم برام غذا بپز...نه صب کن...توی چلاق که بلد نیستی از این کارا...همش یا تو اتاقت چپیدی یا بیرونی...کاری به جز آهنگ گوش دادن و کتاب خوندن یاد نگرفتی...هوففف..برو برام از مغازه سر کوچه یه پاکت سیگار بخر..

_ ضرر داره..!

+ من که دیگه عمری برام نمونده...حداقل بذار این لحظات آخر خوش باشم.

_ چه ربطی داره؟ اتفاقا چون سنتون بالاست نباید بکشین..

+ باشه..زنگ میزنم اون یکی نوه ام...اون باز حرف گوش میکنه!

کیدو با کلافگی میگه که لازم ‌نیست و خودش میره میخره.

پیاده از خونه میزنه بیرون و به سمت مغازه میره.بعد چند دقیقه میرسه و وارد میشه.

" آقا...یه پاکت سیگار میخوام"

پاکتو بهش میده و مشغول حساب کردن میشن که یهو کیدو برمیگرده میگه:

" ببخشید..یه پاکت دیگم بهم بدین.."

 

  • Baby Blue

سلام سلام 

خوبی کیدویی؟؟^_^

فدا همه مادربزرگا XD

سلام..
نه خوبم نه بد..
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۱:۴۴ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

آقا منم میخوام این چالشه رو شروع کنم میشه؟>.<

+میشه مامان بزرگ کاراکترتو بکشم؟D:

آره البته*-* دعوت*-*\
+ اجازه میدم=^=
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۱:۴۷ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

آریگاتوووووووو*-------------------------*

+برداشتن شمشیر*قربونت^.^

خواهش*---*
+ صب کن منم بیام کمک.____.

اوو عزیزم 

اتفاقی افتاده؟

امیدوارم خوبتر بشی:")

نمیدونم..همینجوری...اتفاق که همیشه میفته...الان تاثیر پذیرفتم..
مرسی؛)
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۱:۴۹ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

*آیلین منتظر کیدو می ماند*

شمشیر خوبه یا تفنگم بیارم؟XD

*کیدو سریع خودش را به آیلین میرساند*
نیاز نیس خودم تفنگ دارمXD
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۱:۵۲ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

*آیلین دستش را به نشانه بزن قدش بالا می آورد*

خوبههD:::::::::::

بریم؟D:

*کیدو میزند قدش*
یاح*-*
آره بهتره راه بیفتیم*-*
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۱:۵۴ آرتـــ ـــمیس

*چشمانش با دیدن نظر فلافلی گشاد میشود* یعنی چی نه خوبی نه بد؟ مگه نگفتی هروقت بد بودیم بیاین بهم بگین؟ پس چرا خودت نگفتی؟ *خنجر* 

 

ام..واقعی بود؟⁦:')⁩

عا خب...اومدم بگم دیگه...حالم خوب نیس؛)
*ابراز مظلومیت*
البته الان با نظرای آیلین اندکی شاد گشتم ولی خب میدونم که دووم نمیاره:')

یکم..هم اره هم نه:)

آره بابا اتفاقا که همیشه هستن فقط باید نگاش نکنی...

فق خودتو شاد کن XD

بگو یک دو سه حالا دیشدیرین دیش داش 

کیدو چقد ناناسه  همشم که آناناسه

یه کیدو داریم قلقلیه 

سرخ و بنفش و آرمیه 

میزنی زمین کنسرت میره 

نمیدونه تا کره میره 

آقا ب روم نیارین رد دادم XD

 

*لبخندی به پهنای صورت*
آقا طبع شعریت چه خوبهههه
سرخ و بنفش و آرمیهD:
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۱:۵۹ آرتـــ ـــمیس

خب من که نمی توانم کاری بکنم الان....ولی خب فقط میتونم از پشت صفحه گوشی خیلی نامحسوس بغلت کنم تا بلکن حالت یه کوچولو بهتر بشه :-*

=")))

*نامحسوسانه بغل آرتمیس میرود*

فقط اون آخرش...یه پاکت دیگه... 

حالت خوب نیست؟! 

استفلا را صدا میرند..... اصلا این دوتا باعث میشن آدم همه چی رو یادش بره...

وای چند ساله دوچرخه سوار نشدم... 

:>
تقریبا...
نه بابا ول کنXD میان حالا اونارم ناراحت میکنم-،-
دوچرخه خیلی خوبه..مال منم دزدیدن بخاطر همین دوچرخه همسایمونو سوار میشم:"

*ایول بخند همین خوبه:)*

خخخ اثرات رد دادگیه XD

بذا ادامشم برم 

ما کیدو رو نداشتیم 

هفصد کامنت گذاشتیم 

کیدو به ما عیدی داد

یه دوستی باحال داد 

XD

*=)))))))))))*
فلافییییی:"
چه سافت بود اینTT
*اسکرین شات میگیرد*

* |( ̄3 ̄)|*

عه خخخخخخخ

*وی به خاطر کار خودش ذوق میکندXD*

کیدوییی 

نبینیم حالت بد باشه.-.

 

:)

باشه ولی بعضی وقتا نیازه=^=

باش اگ دیدی ناراحتی بیا با خودم بگو اصا:")

شاید باهم ی بلایی آووردیم XD

هومم:)
XDD
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۲:۳۱ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

سلم 

چطوری کیدویی

سلام
ناخوب باز=^=
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۲:۳۸ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

چه شده تو را :(

مرا حال دل بیمار است و تن خسته..

واعی از این مامان بزرگا با افکار قدیمی ... که فکر میکنن درسته افکارشون ولی خب ... میدونیم خیلیاش درست نیست ..... 

:| چقدر من با این جمله ی موهاتو کوتاه کردی شبیه پسرا شدی بدم میاد گاد :| 

به هر حال خیلی خوب توصیف میکنی @-@ 

حالت خوب شه زود *^*

من نمیدونم توی اولین کامنت چی میگننن XD

اه آره میدونم چی میگی=^=
منم:/ متنفرممممم..
مچکرم@-@
مرسیی*^*
عااا...منم نمیدونم"-"
فکر کنم باهم آشنا میشن"-"\
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۰۴ آرتـــ ـــمیس

@پرسون 

اینجوری آشنا میشنXD:

 

سلام ! 

سوالاش رو یه جا داری بفرستی ؟ شاید منم شروعش کردم *-*

هققققق...
هقققققققققق....
هققققققققققققققق....
برو گمشو عوضی*-*

راستی...روز شیشم چالش مائو جواب کامنتتو دادم...برو بخونD:
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۰۹ آرتـــ ـــمیس

خوندمD: 

توهم بیا روز دوم چالش رو بخون..عشق کتاب یه چیزی نوشتههXD

XD واعی خیلی سخته بپذیرید XD

اصلا به روش سنتی خودمو معرفی میکنم @-@ 

خب من پرسونم XD و از اشنایی با شما بسی خرسندم ^،^

و همین XD

XD
من هم یک عدد کیدو میباشم و مایل به آشنایی بیشتر با شما هستم^-^
دوست آیلینی نه؟D=

واعی لو رفتم XD بله دوست ایلینم XD

در اینده بسی بیشتر با شما اشنا خواهم شد @-@ ( اصلا هم اصلا همم تابلو نیست هیچ ایده ای ندارمم )

 

من که نفهمیدم فهمیدی جزو lgbt ئم و بخاطر همین اومدی باهم آشنا شیم-،-

@-@ من نفهمیدم چی شد 

پس هیچی@-@
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۲۶ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

کیدووو XDDD

اخه..آخه میدونی...چیزه...آخه آیلینم...عاممم...اه هیچی!

واعی گرفتم چی شد XD

نه نه نه XD

من خنگ نیستم من خنگ نیستم @-@

 

 

ول کن._.
گند زدم من.__.

واعی نه بیخیال  XD

خیلی باحال بود XD

من که کلا توی اینکه اولین نظرم تو وب بقیه چطوری باشه افتضاحم XD

 

T---T
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۳۴ آرتـــ ـــمیس

کیدو گند زدی تو آشنا شدنت با پرسون! -،-

اصلنم...خیلیم خوب بود._.
مگه نه پرسون؟"-"

سلام کیدو . چطوری ؟ کتاب سفارش دادی از نمایشگاه ؟

سلام هانی*-*
نههههT-T نتونستم...پول ندارمT----T
به باباهم بگم میگه میخوای چیکار وقتی چندماه به کنکورت مونده:/
غمگینم غمگیننننT^^^T

به نظرم خیلی خاص بود XD 

کی گفته بد بود ارتمیس چطور میتونی این حرفو بزنی اصلا XD 

آره تاریخی بود اصنXD
بله بله-،-
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۴۴ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

به نظر من که شروع خوبی بود

موقعیت هر دو طرف شفاف سازی شد XDDD

مال من شفاف سازی شد نه مال پرسون-،-

وای کیدو این چی بود.... یعنی شبمو ساخت.. فهمیدی من lgbt م اومدی باهام آشنا بشی من بودم در میرفتم.... :D

راستی کیدو این گرایش که میگی باید عاطفی هم با‌شه... یا فقط ج***ی کافیه! 

در رفتنی بود واقعا._.-
حداقل خوشحالم که شادتون کردم"-"
البته که باید عاطفی هم باشه"-" نکنه فکر کردین من فقط به فکر *** با دخترام"-"
باید عاطفی هم باشه...چطور استریتا عاشق جنس مخالفشون میشن.. همونطوری...مگه استریتا فقط گرایش جنسی دارن؟ "-"
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۴۶ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

@اقای ابی

فقط جنبشیه XDD

فرار کن که دارم‌ میام اونقد بزنمت خون استفراغ کنی=^=
جنبشی؟"-"
جنبشییی؟"-"
گم شو"-"

+ راستی موهاتو تامی طور زدی؟

شفاف سازی شد دیگه XD

من جزو خانواده نیستم دیگه @-@

 

اها._.
باشه پس._.

نه فکر خاصی نکردم، فقط کنجکاو بودم :D 

اها..
خب خوبه دیگه اطلاعاتتون رفت بالاD:

راستی همون کیدو صدات کنم ؟ @-@

 

اره دیگه@-@
منم پرسون صدات میکنم"-"
خب حالا...چه عجب از این طرفا"-" کاری داشتین؟._.
جمعه ۳ بهمن ۹۹ , ۲۳:۵۲ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

اتفاقا ما استریتا فقط گرایش جنبشی داریم

همش درحال جنبیدن هستیم

و ما ادراک ما الاستریت XDDD

 

کامین سون D"

من باور نمیکنم._.
گرایشتون میجنبه یا.. ؟( چرا اینطوری شد._.)
کوفتXD

عاو*-*

نه حقیقتا @-@ چی کار داشته باشم اخه خب :| 

همچو باقی انسان ها XD 

خیلی غیر طبیعی اومدم یعنی ؟ @-@

 

نه همینطوری پرسیدم"-"
نه بابا بهتر از آرتمیس اومدی=^=

@ استفان

کدوم استریتا.... ما که ارومیم, جنبشی نداریم... :D 

*پفیلا ها را آورده و به تماشا مینشیند*

بیخیال..این استفان انگار زیادی خوشه-،-
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۰۳ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

@اقای ابی

پس باید یه بررسی دوباره بکنم

قبل از بررسی، یه سوال 

مطمئنید استریتید ¿ D"

آقای آبی لطفا جواب بدین!
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۰۸ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

کیدو عین این مجریای مناظره های تلوزیونی شدی xd

آره راس میگیXD

@ اره تا چند روز قبل شک داشتم که بای باشم... ولی تست دادم و استریت بودم...

جنبش هم هر چی سنت بره بالاتر کمتر میشه...جاشو به رابطه عاطفی میده...

اینجا جای این صحبت ها نیست بچه رد میشه... :D

او پس اون تسته رو دادی؟ خوبههه
._. ....پس فکر کنم تا بیست سالگی دیگه جنبشی برام نمونه"-" نمیدونم..

اوه@-@
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۱۲ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

ادامه ی ماجرا در خصوصی آقای ابی D:

نه نرینT-T
منم‌ میخوام آگاه شم=^=
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۱۶ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

شما که منکر انرژی جنبشی بودی

چیشد ¿؟ XDD

من منکر نبودم...
کجا انکار کردم؟"-"
فقط فرمودم که فقط جنبش نیس-،-

+ آقای ابی گف هرچی سن میره بالاتر جنبش میاد پایین تر...الان تو اینی"-" تو پونزده شونزده سالگیت چی بودی پسXDDD

باید یه فروم تاسیس کنیم... :D 

...
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۲۱ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

الان من چی عم ؟ XD

بد برداشت نکنی .. 

شوخی بود همش 

هیچی-،-
باشه بهت اعتماد میکنم"^"
XD
 مگه فردا امتحان نداری؟ چرا نمیخوابی؟.-.
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۲۳ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

بیا و شوخی کن :||

من که چیزی نگفتمT-T
خب منم شوخی کردم دیگهههT-T
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۰:۲۷ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

من برم دیگه شب بخیر

شبت آبی^^

استفان، کیدو شبتون آبی 

‌حالم خوب نبود ولی الان خیلی بهترم.... مرسی ^^

شب توهم آبی^-^
دقیقا منم:)
مرسی و خواهش میکنم( چه درهم برهم شد._.)

با ایلین مامان بزرگه رو کشتین؟ منم میخواستم بزنمش -__-

تو اولین کامنت اشنا میشن واقعا؟!

*وی دستی به پیشونیش میکوبه و به فکر اولین کامنتش اینجا میوفته که از پس گردنی و لذت خیس کردن بقیه گفته *

 

الن فعلا نمرده فقط ببهوشه میتونی بیای  بزنیش:"
نمیدونم..ولی معمولا آره انگاری...
* بیخیالXD*
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۰۷:۲۱ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

من اولین کامنتم چی بود بهت راستی._.

ما تو کامنت آشنا نشدیم هرچندXD

یادم نیس._. فکر کنم زیر همون پست خوابم بود..
خب ما از قبل یکم آشنا بودیم XD

نههههه جدی میگی ؟ T^T ای بابا . آخه کتابا که تخفیف خورده بودن . نااااااااااااح T-----T

نگووووT.T
دیشب باز به مامان بابا گفتم قبول نکردمT-----T

کیدویا._.الان توی داستان کیدو سیگار برای خودش خرید؟._.الان چون گفتی واقعیته ینی در واقع تو کشیدیش؟._.*وی افکارش به جاده خاکی زده*
و کلا مامان بزرگا باید غر بزنن:/خیلی رواعصابن-___-
+کیدویا:/با تو هستم!وقتی ناراحت بودی فقط نیازه پست بزاری هممون بیایم خوشحالت کنیم:)

عام._.  منظورم از جهات دیگه بود...
ایح آره=^=
+ منم همینکارو کردم:)

هممم... این داستانا از روی واقعیته؟ خب امیدوارم نباشه

ولی جدا چرا مامان بزرگا همیشه باید غرغر کنن؟ :"

نه واقعیت که نه...ولی یکم شبیه بود...
چون فکر میکنن ما اشتباه میکنیم و از این بابت اعصابشون خورد میشه:"

اومدمممممم D:

* اون نانچیکومو کجا گذاشتم؟ *

 

هوراااا*-*
دیروز زیر کمدت دیدمش...D":

عاا یافتمش 

برید کنار که من اومدم 

تاحالا سیگار نکشیدی در واقعیت؟

ایول*-*
*کنار راندن جمعیت*
عام... ._.-

من عاشق این روز چالشم D:

 

دیشب که خوب نبودی ، امروز چطوری ؟! ((=

آره باحالهD=

حسی ندارم..میرم یکم برنامه بریزم بلکه حالم بهتر شه^^
*کیدو عاشق برنامه ریزیه*

چه جوری برنامه میریزی ؟! من اصلا بلد نیستم :/

خواستی حرف بزنی من هستما ((=

با پلنر...برنامه که...میشینم کارایی که باید امروز و این هفته و این ماه بنویسمو یادداشت میکنم و براش ویت تعیین میکنم
نه همینجوری یهو غمگین شدم:) مشکلس نیس و میدونم که هستی=))
ممنون...♡
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۱۲:۵۴ آرتـــ ـــمیس

کیدو من و تو خیلی شبیه به هم هستیما*-*

منم عاشق برنامه ریزیممم*-*

عاوووو*-*
ایول پس*-*
بزن قدش*-*_|
از پلنر هم استفاده میکنی؟*-*
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۱۲:۵۹ آرتـــ ـــمیس

نه پلنر نمیخرن برامم:(((( *اشک* 

ولی بولت ژورنال دارممم^^

 

تو این عکس جدیدت ...اتاقت..لعنتی خیلی کیوتهه*-*

تو هنوز شوالیه ای نگران نباشXD

گریه نکنT.Tمیخوای من برات بخرم؟
ادرس و کدپستی بفرس ۳۰ خرداد برات پستش کنم:"
بولت ژورنالم خیلی خوبه*~*

مرسییییT^T
خوبه پسT-T نگرانی هام برطرف شد...
شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۱۴:۲۷ آرتـــ ـــمیس

خونمون کد پستی نداره ..احتمالا ماه بعد میخرم^^

به هر حال مرسییی :>

از کجا تاریخ تولدمو فهمیدی؟D: 

او چه بد:(
خواهش ._.♡
گفته بودم که*-* قابلیت های خفن کیدو رو دست کم نگیر*-*\

چه مامانبزرگی ://////

از همه مامان بزرگایی که توی این چالش وصفشونو خوندم رو مخ تر بود :| (دوست دارد جیییغغغغغغغ بکشد )

ایح=^=
بدجور رو مخم بود://
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan