دیالوگ ماندگار۱۲

 

*بوو(مائو) درحال توضیح دادن به بچه ها که من چقد بی حیام!*
یومیکو*تعجب میکنه* : واقعا تا این حد؟
بوو: بابا جلو من و هنگی(خواهر هیونگ) سوتینشو دراورد...این بشر حیا سرش نمیشهXD
سحری: نههههههه "-"
یومیکو: باورم نمیشه XD
من *که تازه از راه رسیدم و سعی در دفاع از خودم دارم* : نهههه صبر کنین توضیح میدم "-"
سحری: الله اکبر :-:
من: اونطوری که شما فکر میکنین نیس! وقتی درش میاوردم رومو کردم اونور "-"
بوو: تو رو تو نکردی اونور...
یومیکو: ....'-'
بوو: ما رومونو کردیم اونور!!

یومیکو: XDDDDD
هیونگ: این جمله رو طلا بگیرین...فورا!

 

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۱۱

کیدو: یه سوال...چرا بابانوئل هدیه میده ولی عمو نوروز گدایی میکنه؟._.

بوو: تا حالا برات سوال نشده کادوها رو از کحا میاره؟ می دزدتشون...در اصل مثل همن^^

کیدو: عمو نوروز بعد اینکه گدایی کرد...اون چیزایی که گرفته رو به کی میده؟ شاید سانتا میاد همونارو میدزده...عجب...

بوو: خودشه

بوو: اصلا شاید همکارن؟

کیدو: گاد

بوو: عمو نوروز میگیره

بوو: بابانوئل میده

بوو: شت...

کیدو: چرا...چرا همچین کاری میکنن؟

بوو: بیکارن شاید

بوو: تازه سالی یبار...

کیدو: و هی! بابانوئل سفید و قرمزه...عمو نوروز سیاه و قرمز! شاید نماد چیزی باشن...؟

کیدو: اوه "-"

بوو: وای "-"

بوو: شت "-"

بوو: خیلی حقیقت عمیقیه "-"

کیدو: یچیزی هس "-"

بوو: هن؟

کیدو: تازه بابانوئل ریشای سفید بلندی داره

کیدو: موهاشم تقریبا سفید و بلنده "-"

بوو: ولی عمو نوروز کچله "-"

بوو: ژلقطعیسفسهف 

کیدو : اوه مای شت "-"

بوو: نهه"-"

کیدو: نهههه "-"

بوو: نههههههه "-"

 

#وقتی_هیونگ_نیست!

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۶

*تولد سال پیشم*

من: بچه ها،الان دارم به این فکر میکنم که شاه علیزاده (معلم زبان مدرسمون) همه اون استوری هایی که پر از کلمه "فاک" بود رو دیده و...

هیونگ: گند زدی ینی~

هاید کن استوریتو ازش

من: ریپلای کرد، کوئیک ریکشن گذاشت، گفت تولدت مبارک عزیزم و منم جواب دادم مرسی خانوم معلم و بعد اون لایک کرد حالا هاید کنم؟XD آر یو سیریس؟XD

هیونگ: نه الان ریدی

نمیشه جمعش کرد

آینده رو میگم

من:XDDDDDDDDDD

هیونگ: امیدوارم سال بعدی اگه وجود داشته باشه معلممون نباشه

من: تازه بدتر از همشون میدونی چیه؟ اونجا که تورو تگ کردم نوشتم تنکس بچXD

هیونگ: نمیدونم چی بگمXD واقعا الان حال ندارم ولی از ته دل افسوس میخورم..خوبه معلم زبانم هس!

من: فکر کن اون همه گندکاریXD از اینورم عکس پروفایلمXDD

هیونگ: حرفی نمیمونهXD

من: ما آدمای آبرو مندی بودیم

حداقل جلو معلماXD

هیونگ: بودیم

ریده شد..

من: ساری بچXD

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۵

*یازدهم*

پریسا(سرگروهمون تو مدرسه): بچه ها، من امروز یادم رفته برگه کار فیزیکو بیارم...گذاشته بودم لای خیلی سبزم...

هیونگ: عام...باشه عب نداره

من: هنوز وقت داریم^-^

بوو:... خب...بریم از پایین (کتابخونه مدرسه) خیلی سبز بگیریم دیگه!

هیونگ: '-'

من: "-"

پریسا: به به:/ 

 

  • Baby Blue

آخه این چه کاری بودT-T

یه سوتی وحشتناک دادم...

دقایقی پیش دینی داشتیم..داشت میپرسید.

و خب منم هیچی نخونده بودم._. اصلا نمیدونستم درس چندیم.__. بعد گفتم خب حالا ویس بقیه رو گوش میدم همونو مینویسم:/

حدس بزنین چی شدTT

به جای اینکه سوال دو رو ریپلای بزنم، جواب سوال دوی یکی از بچه هارو که داشتم گوش میدادم ریپلای زدم و همونو نوشتمT-----T

خدایا...

سریع پاکش کردم"-"

امیدوارم کسی متوجه نشده باشه"-"

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۴

*بوو و هیونگ دیشب اومدن خونمون*

هیونگ: خب...چیکار کنیم؟

من: نمیدونم مثلا من افسردم شما اومدین حالمو خوب کنینا..

بوو: تو ایده پرداز اکیپی یچیزی پیدا کن...

من: ذهنم قفله...درضمن...میخوام ببینم آیا میتونم به شما اعتماد کنم یا نه=^= میخوام ببینم میتونین از پسش بربیاین یا نه..

بوو: البته که نهD: *لبخند دندون نما میزنه*

هیونگ: یوتوب ببینیم...یا فیلم..

من و بوو: نه! همیشه توی اینترنتیم دیگه-،-

هیونگ: عا خب...بیاین فکر کنیم..

...

...

بوو: فهمیدم بچه ها*-*

بیاین ویدیوکال بگیریم*-*

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۳

بوو: عه ساعتت جدیده؟

هیونگ: آره^-^

بوو: چقد خوب مونده...

هیونگ: مرسی خدا رفتگان شمارم بیامرزه.

بوو: سال نوی شماهم مبارک*-*

 

 

+ واقعا باورتون میشه همچین مکالمه ای واقعا اتفاق افتاد؟"-" اونم با جدیت کامل "-"

 

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۲

*حرف از حذف کنکور میشه*

بوو(مائو): والا حذف بشه هم با درس خوندن چیزی از دست ندادیم همچین|:

نه که بخاطر درس تور هاواییمونو کنسل کردیم|:

هیونگ:هاوایی؟

من تو لاسوگاس قرار داشتم..

میدونی چندتا کاباره دعوت شده بودم؟؟

بوو: اره دیگه، هاوایی برا دست گرمی بود که به محیط خارج از کشور عادت کنیم، آخه پوست من حساسه تغییر اقلیم ناگهانی بهم صدمه میزنه.

هیونگ*پاره میشه*: آره آره...اصلا مگه قرار نبود یه هتل ژاپنیو باهم تایید کنیم؟

بوو: وای راس میگی...

 

 

+ آقا...هیونگ..بوو...این خیلی شبیهتون شد ._.

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۱

من:*یه آهنگ میفرستم برا هیونگ* بای

هیونگ: خدافظ *یه آهنگ میفرسته*

من: توهم همینطور

هیونگ: شماهم خسته نباشین

من: مچکرم سلامت باشین

هیونگ: مرسی سلام میرسونن

من: نه بابا خواهش میکنم

هیونگ: دم در بده تورو خدا بفرمایین

من: نوش جونتون

 

"دوازدهم دسامبر ۲۰۲۰"

 

+ اگه بخواین عکسو ربط بدین به من و هیونگ...اون مو بلونده هیونگهD: سویشرت و سنجاق سر... و اون یکی هم منمD: دستاش و دستنبدش...!

  • Baby Blue

روز ششم!!

به غذای مورد علاقه تان فکر کنید. کاری کنید تاجایی که میشود حال به هم زن بنظر برسد.

  • Baby Blue

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan