بی عنوان

حقیقتا صبحم با مزخرفیت شروع شد..

بعد از اتفاقات دیروز انتظار داشتم که مامان و بابام حداقل خوب (یا عادی!) رفتار کنن ولی اصلا اینطور نشد. ساعت یازده از خواب بیدار شدم؛ ینی بیدارم کردن. بعدشم رفتم شاد رو چک کردم و سلام دادم! و بعد نتو خاموش کردم آهنگ گوش دادم...آخرش گوشام پاره میشن...

سر میز صبحونه مامانم گفت من میرم بیرون یا شب برمیگردم یا صبح! و گفت که خوب درس بخونم...و این خودش یه روش برای حرص دادن منه. چون من هروقت مامانم خونه نیست سردرد میگیرم و قند خونم میاد پایین...

همچنان قلبم فشردس..

البته..

دیشب ساعت دو نصفه شب رفتم اینستا و همینجوری تو اکسپلور میگشتم که یچیزی دیدم! یه ویدیو از تونی! درواقع تونی نه بلکه خودِ بازیگره ینی رابرت داونی جونیور...که خب نمیدونم میدونین یا نه ولی من شدیدا عاشق این بشرم حتی با اینکه خیلی از فیلمای مارولو ندیدمT-T و...بازم نمیدونم میدونین یا نه ولی تونی یه زمانی به مواد مخدر اعتیاد داشت...و چندبارم‌ بخاطر حمل مواد مخدر دستگیر و زندانی شد...هرچند اون‌ یجورایی بی گناه بود و بیشتر این اتفاقا بخاطر اعتیاد باباش بوده ولی خب تونی هم گرفتار شد. ولی بعد پنج سال اعتیاد شدید به مواد، ترک میکنه و پرقدرت تر به عرصه بازیگری برمیگرده:)

اینو که دیدم..خب گریم گرفت...من همیشه فکر میکردم که آدم قوی ای هستم بخاطر اتفاقایی که پشت سر گذاشتم ولی حالا میبینم بیش از اندازه ضعیفم..یا شایدم ضعیف شدم...نمیدونم...شاید دیگه روحم اونقد آسیب دیده که تحمل هیچ چیز دیگه ایو نداره.

ولی خودم میدونم که اینم حقیقت نداره. من روحم آسیب پذیر نشده؛ ذهنم آسیب پذیر شده.

دیشب حرفای مامان بابامو شنیدم:

"ولش کن...اون اصلا درس نمیخونده که...چون مدرسه میرفت نمیفهمیدیم!"

" بیخیالش شو! امکان نداره قبول شه! دیگه ناراحتی فایده ای نداره!"

و یا حرفاشون به خودم:

"واقعا فکر کردی میتونی قبول شی؟"

"فقط تو نیستی که داری میخونی...همه حداقل به اندازه تو میخونن"

"چرا جدی نیستی نسبت به درسات؟!"

و جالبه...در کنار همه اینا این جمله رو هم میشنوم:

"استرس داری؟ استرس چیو؟!!!!"

خنده داره واقعا!

آره استرس دارم...

استرس افکارمو دارم...

استرس آیندمو دارم...

استرس کنکورو دارم...

من نمیخوام بمیرم...شاید قبلا میخواستم ولی الان نه...الان که میبینم شاید با خودکشیم زندگی خیلیا روهم زهرمار کنم نه...ولی همونقدم مطمئنم! نمیدونم چجوری توضیحش بدم...حتی تو خوابام هم نمیخواستم بمیرم:) تا آخرین لحظه میخواستم زنده بودم ولی آخرش تفنگو تو مغزم خالی کردم..و بعد اون صحنه هایی ناواضحی که خون همه جا پاشیده بود...اونجا دیگه از این تصمیمم ناراحت نبودم...

و راجب حرفایی که شنیدم..

احتمالا اگه قبل قرنطینه بود صدامو میبردم بالا و داد میزدم‌ "باشه حالا ببینین! ببینین چطور روتونو کم میکنم! رتبه برتر میشم و اونوقت دیگه پشت سرمم نگاه نمیکنم!"

ولی الان...الان فقط گریه میکنم..بخاطر همینه که میگم حس میکنم ضعیف شدم...

هرچند یجورایی حس میکنم به قهوه هم مربوط بشه! چون یمدته از قهوه و هرماده حال خوب کن دیگه منع شدم..و یجورایی بی حال تر از قبلم..ولی احتمالا الان برم شکلات داغ بخرم...البته الان تو این آفتاب سوزان شکلات داغ نمیچسبه-_- نگهش میدارم واس غروب...الان باید برم‌ قهوه غلیظ بخورم..

+ از وقتایی که مامانم منو "هی دختره!" صدا میکنه متنفرم...متنفررر...

+ تصمیم گرفتم به تیکه کلام شریفم ایمان پیدا کنم و اونو الگوی زندگیم قرار بدم!

+ استلا! امیر! و هرکس دیگه ای که اون پست تیره و تاریکمو خوندین ولی ترسیدین چیزی بگین! نگران نباشین! همیشه همینطوریم...یهو تو دارکسایدم غرق میشم و اونقد ناراحت میشم که انگار یه روانی اسکیزوفرنیکم...ولی یکم که بگذره دوباره حال خودمو خوب میکنم پس زیاد نگران نباشین...نگرانیاتونو نگه دارین واس بعد کنکور._.

+ مائو...تو حسابت از بقیه جداست:)

+ راستش...یجورایی خستم! اگه یادتون باشه قبلا هم یبار اینطوری حالم بد شد...از اون موقع تا الان دارم‌ سعی میکنم‌ حالمو خوب کنم و به قول خفن ها رو مود خوب باشم...و سفت این مود رو چسبیده بودم چون از وقتایی که گند میزنم به اعصاب بقیه (خصوصا مائو و هیونگ) متنفرم و عذاب وجدان میگیرم...

+ دقیقا از همون دوره ناراحتی قبلیم تا الان ترازای قلمچیم همش بالای ۶۰۰۰ بوده...چرا باید اینقد سرکوفت بخورم؟ واقعا آزاردهنده اس!

+ از اینکه نمیتونم همه چیو بنویسمم متنفرم!

+ هیونگT-T

+ میدونم که نباید جا بزنم...میدونم که فقط چند ماه مونده...ولی میشه انقد من ندونم؟ میشه یکمم خونوادم بدونن؟

+ الان مامان و بابم خونه نیستن..بخاطر همینه که بهترم و اومدم پست بذارم:/

+ قرار بود هیونگ و مائو بیان خونمون...ولی بخاطر چسفردگی اینجانب همش داره به تعویق میفته:"

+ معذرت میخوام از همه کسایی ‌که حالشونو بد کردم و یا روی سگشونو بالا آوردم :")

متاسفانه الان تو وضعیتیم که هیچی به جز نوشتن حالمو خوب نمیکنه..حتی نمیتونم درست و حسابی گریه کنم...و یا با کسی حرف بزنم...فقط میخوام بنویسم..

+ دوباره شب قراره حالم گرفته شه...اه

+ الان خوبم..ینی...بهترم...ولی خب همچنان ناراحتم..!

+ جدا از همه اینا...خیلی خوشحالم که آدم وحشی ای هستم:| هرچند یمدته از شدتش کم شده..وگرنه وضعم این نبود:/ خونه رو عین سوریه بهم میریختم و با آرامش قهوه مینوشیدم._.

+ خب...الان واقعا حس میکنم حالم خوبه..شاید واقعا بتونم تا یه ماه نگهش دارم...مثل دفعه قبل:)

+ بگین که عاشق شکلات داغین...

+ دیشب که خوابم‌ نمیبرد رفتم تلگرامو روشن کردم...و به کانال محبوبم‌ سر زدم...و واو! دیدم نظرسنجی گذاشته که مایلین یه چالش سی روزه بریم که قبل عید حالمون خوب شه؟ و خیلیا موافقت کردن...امیدوارم هرچه سریعتر بذاره که منم هرچه سریعتر شروع کنم..و همینطور امیدوارم تکراری نباشه! اون چالش سی روز ژورنال نوشتن که خیلی محبوب واقع شد و منم خوشحال بودم بابتش...

+ آیدی اون کانال محبوبم تو تلگرام : @burnt_dream

+ یه...یه حس خفگی خاصی دارم...حس میکنم الان نباید این ساعت باشه...نباید اینجا باشم...نباید ۱۷ سالم باشه..نباید تیشرت مشکی و شلوار طوسی پوشیده باشم...نباید اینترنت داشته باشم...اصلا نباید اینارو مینوشتم!

+ کافیه من نیم ساعت از درس دور باشم...بابا : اسرا...انقد سرتو با چیزای مزخرف و این کره ای ها گرم نکن..

+ خب...دوباره حالم بد شد...

+ فاک

 

  • Baby Blue

میشه یه چیزی بگم ؟ 

زندگیم به طرز عجیبی عین واسه تو شده . و اینکه اون چیزی که واست پست کرده بودم به دستت رسید ؟ و اینکه ... میخوام بهت زنگ بزنم :)

:)))
پست کردی ؟@---@ نههه نرسیده!!
زنگ؟:) خب نمیدونم...من خیلی پشت تلفن هول میشم و نمیدونم چی بگم:")
ولی...اگه واقعا دلت میخواد...خب هروقت خواستی زنگ بزن:">
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۴:۲۷ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

من پنج بار شروع کردم تا برات یه چیزی بنویسم ولی هربار فکر کردم نمیتونم، فکر کردم چیزی که میخوام بگم یه کلیشه مزخرف تکراریه که به هیچ جایی نمیرسه..

ولی کیدو، اسلاید دوم اینو ببین...

تو حق داری خسته باشی، حق داری عصبانی و ناراحت باشی و میدونم حرفم بازم کلیشه ایه ولی واقعیته، تو یه انسانی و انسان ها حق دارن عصبی یا ناراحت باشن چون اگه حق نداشتن، امکانش توی بدنشون نبود!:)

:))
"ولی بعدش پشیمون نشو!"
گاد...
درسته:)
مرسی آیلین؛)

میخوام حالت خوبه بشه ("= و بدون که منم یه شرایطی مثل مال تو رو دارم و کنکور همه زندگیم حساب میشه ، همه چیز ....

و اگه قبول نشم مطمئنا خودکشی میکنم (: ولی من میجنگم 

متوجهم...
آره..هممون میجنگیم:)
Fighting!

تففف چه همزاد پنداری ای دارم الان :|~

مخصوصا اون جمله اخر :/

 

هعیییی میگذره این روزا ... 

ایح=^=
درسته...

نمیخوام فقط بگذره...میخوام خوب بگذره...نه اینکه هرچی هستو بزنه نابود کنه

میدونی کیدو ...

من نمیتونم خودم رو بذارم جات ... شاید وضعیتم از تو بهتر باشه ، شایدم بدتر !

ما ها معمولا تو خونمون سر درس نخوندن من و کنکورم دعوا میشه ... خیلی بد ... جوری که آرزو میکنم هیچ وقت به دنیا نیومده بودم ...

کنکور همه چیز نیست ... ولی مهمه ! آره این امتحان لعنتی تو کشور ما مهمه ... منم از این متنفرم که دارم بهترین دوران زندگیم رو ، نوجوونیم رو با استرس این امتحان کوفتی میگذرونم ...

ولی ... نمی دونم چی میخوام بگم ...

فقط میشه حالت رو خوب کنی ؟! اگه کاری از دستمون بر میاد بهمون بگو حتما ...

بیخیالش شو ... سعی کن بخونی ، سخته اولش ... ولی به هر حال میشه ! به حرف های بقیه هم اهمیتی نده ... بذار هر چرت و پرتی که میخوان بگن ، مهم نیست ..

فقط این رو بدون که چه رتبه 1 بشی چه 77000 ، تو بازم برامون همون کیدوی مهربونِ دوست داشتنیِ شر و شیطون میمونی ((=

:)
نمیدونم چی بگم!
فقط...مچسی!

اینجاما یه بلوک سه طبقه ایم. هر طبقه 20 تا اتاق داره. ده تا اینور ده تا روبروش. و سمت راستمون آشپزخونه دوتا دسشوییه.

راهروی جلوی درامون انقدری پهن هست که دو نفر بتونن توش راه برن.

بارون خیلی شدیدی میباره.

و باید شکلات داغت رو بیاری اینجا وقتی داری به اسمون سیاه و نخلای روبروت و بارون وحشی نگاه میکنی بنوشی.

. صدای بارون انقدر خوب هست که لازم نباشه اهنگ گوش بدی ولی اگه دلت بخواد گوش کنی پیشنهاد میکنم شب بارانی در پاریس کریس دی برگ رو گوش کنی. به این هوا میاد خیلی و به حال و هوایی که باید تو این هوا داشته باشی.

تویکابوس دیشبم تنها بودم. وقتی از خواب بیدار شدم هم تنها بودم و انقدر تنها موندم که وقتی دیگه تنها نبودم نتونستم هیچ شکل از اغوش یا نوازشی رو بپذیرم.

احساس میکنم دارم به مرحله ریکاوریم نزدیک میشم. مدت زمان زیادی رو توی سکوت نگاه کردم چیزای ازار دهنده رو ندید گرفتم و حالا وقتشه که توی خودم مچاله شم  تا بتونم ورژ« جدید خودم رو آپدیت کنم و دوباره ادامه بدم. توی این مدت از همیشه اسیب پذیرم ولی این نمیتونه به معنی ضعفم باشه. میتونه؟

وای:)
تو بعنوان یه بزگتر خیلی کمک کننده ای...
و جمله اخرت...
نه..نمیتونه؟:>

کیدو جان،اول از هرچیز این حس که میگه تو ضعیفی دست بردار تو ضعیف نیستی همین که موندی و تصمیم گرفتی باشی..همین که اومدی اینا رو نوشتی نشون میده تو قوی هستی!دستای من هیچوقت قبول نمیکنن که تو این مود بنویسم.خود به خود پاک میشن کلمه ها.و هنوز هم تو این مورد اشکال دارم واسه همین زدم رو ناشناس..میدونی تو ضعیف نیستی فقط خسته ای..همم خوب من که سنی هم ندارم اما یه همچین حسی چند وقت پیش داشتم 

بنظرم باید یه مدت استراحت کنی و دقیقا یه خونه تکونی کنی مغزتو و افکارتو!منم همین کارو کردم امتحانام یه سریش تقلب کردم تا وقت واسه هیچ کاری نکردم خودم داشته باشم!تو هم یکی دوهفته استراحت کن به خانوادت هم بگو کمتر روت فشار بیارن 

کنکور..من که ندادم تا وقتی هم که بدم خیلی مونده..اما داداشم امسال داشت. میفهمم چه حسی داشته و الان هم میفهمم چه حسی داری..انگار به طرز بیخودی زندگیت گره خورده به کنکور و کنکور هم شده تمام ایندت 

تجویز میکنم یکم استراحت کنی و به خودت برسی..هرکاری خوش‌حالت می‌کنه بکن..حتی اگه گریه برات خوشحالی میاره:)

در آخر به این هم فکر نکن من کی هستم تو منو نمیشناسی و تابحال هم حرف نزدیم من فقط من هستم که احساس مسئولیت کرده..میدونی چرا ناشناس؟چون من هرگز رها نمیشم:)

دیگه.. خیلی دوست دارم^-^تو بینهایت مهربون و شجاعی پس بینهایت قلب بنفش تقدیم به تو!💜

یعنی دستم می‌ره رو ارسال..؟*لرزش*

:)))
حرفی ندارمT-T
بسیار ممنووون
+ قلب بنفش؟ آرمی هستی؟:)
+ خب...من میخوام باهات حرف بزنم و بدونم کی هستی:)
دستت رفت رو ارسال؛)
و کیدو خوشحال شد!

میدونی دیگه کاری از دستمون بر نمیاد 

من که نوجوونیم سوخت دود هوا شد :/

فقط به امید روزای بعد کنکور زنده ام

 

هعی..

هیچ کدوم از ما نمی تونیم هیچی بگیم./

اولش میخواستم یک کامنت پر شور و امید بزارم..

ولی با خودم گفتم اگه الان من جای کیدو بودم واقعا یه همچنین حرف هایی بهم کمک می کرد؟

+قطعا نه!

می دونی خودت داری اشاره می کنی :)

اگه نوشتن حالت رو خوب می کنه!

بنویس..!

انقدر بنویس که کاغذ پاره بشه!

انقدر بنویس که جوهر قلکن تموم بشه!

هرچی هم که دلت میخواد بنویس!

قرار نیست کسی بخونه!

پس هرچی دلت میخواد بنویس!

اصلا فحش بده!

ناسزا بنویس!

فقط بنویس!

هر چیز مزخرفی که داره اذیتت می کنه رو بنویس!

چه چند خط..

چه 10000 صفحه!

بنویسشون!

بعد پاشو همه رو مچاله کن.. مستقیم تو آشغالی!...:)

 

 

*نمیداند چه بگوید*
*لبخند میزند*
باشه:")

هیچ کدوم از ما نمی تونیم هیچی بگیم./

اولش میخواستم یک کامنت پر شور و امید بزارم..

ولی با خودم گفتم اگه الان من جای کیدو بودم واقعا یه همچنین حرف هایی بهم کمک می کرد؟

+قطعا نه!

می دونی خودت داری اشاره می کنی :)

اگه نوشتن حالت رو خوب می کنه!

بنویس..!

انقدر بنویس که کاغذ پاره بشه!

انقدر بنویس که جوهر قلمت تموم بشه!

هرچی هم که دلت میخواد بنویس!

قرار نیست کسی بخونه!

پس هرچی دلت میخواد بنویس!

اصلا فحش بده!

ناسزا بنویس!

فقط بنویس!

هر چیز مزخرفی که داره اذیتت می کنه رو بنویس!

چه چند خط..

چه 10000 صفحه!

بنویسشون!

بعد پاشو همه رو مچاله کن.. مستقیم تو آشغالی!...:)

 

 

بنظرم نمیتونه.میشنوم صداهایی رو که میگن لوس شدم، میگن حالا چی شده مگه! واه چرا انقد زودرنج شدی؟ چرا انقد حساس شدی؟ و یه جمله ازاردهنده ای که هست اینه" تو که اینجوری نبودی!" شاید بنظر بقیه ضعف باشه ولی خب میدونم قراره بعد از این دوران گذار به چی برسم بخاطر همین فقط لبخند میزنم و میگم آره حق با شماست... و حرفاشون یادم میمونه آخه من یه شتر کینه این و روزگار عجیب گرده عجیییب

اوهوم دقیقا...

مرسی کصافت که اسم ام اسمو جواب نمیدی

واجبه:|

حس میکنم جواب بدم دوباره باغض میشم "-"
+  کصافت خوبه...در مقابل چیزی که بوو گفت^^

یا بیا واتساپ

باشه=^=

خب ی چیز اینه که الان همگی تو همچین شرایطی هستیم. جوری که هممون حس میکنیم امروزمون بدتر از دیروزه و فردا هم....  

خب واقعا خیلی بد شده برای هممون.جوری که همین شرایط حتی نمیذاره از ذهن مبارکمونم استفاده کنیم:/

ولی بیا بذاریمش کنار،بیا همشو از ذهنمون خالی کنیم،میدونم نمیشه و سخته و هرچقدم فک کنی باز اطرافیانمون هستن،ولی خودمون چی؟؟ خودمون نمیتونیم؟نباید قلبمون مثل بقیه آروم و بی استرس بتپه؟

شاید فقط با انرژی بیخودی دادن ب خودمون هم بتونیم کلی راحتی حس کنیم...هعیی

و اینو مطمئن باش که تو وجود تو هیچ ضعفی نیس.تو قدرتمندی.کسی که بتونه مهربون باشه،محبت کنه و به بقیه انرژی بده،این قدرتاش قابل قیاس با هیچ قدرت دیگه ای نیست 

شاید اینجا مجازیه ولی وجودت اینجا خود منو کلی خوشحال میکنه و از دوستی با تو کلی خوشحالممم

هیچ وقت حس تنهاییم نداشته باش.اونی که باید باهات باشه همیشهه و همه جوره حواسش بهت هست. 

راست میگی:)
@همگی
بیاین انرژی بیخودی بهم بدیم*-*

راستش بهت تو تلگرامم پیام دادم . فکر نکنی مزاحمه بلاک کنی XD منمااا*-*

عه جدی؟
نه بابا بلاک چیهXD

خب انگار مجبورم از حرفه ی ناشناس بیام بیرون..خب دیگه رها هم شدم دیدی ارتمیس؟برا اولین بار شدم:")

اری آرمی ام

و اسمم بِلا هست تازه وب زدم(وبم و نوشته هام خیلی لوسه ، خودمم هستم:/)

اره میبینی یهو دستم رفت روش و ارسال شد شاید به همین راحتی.هعی..

خوشحالم شاید تونستم یکم خوشحالت کنم:)

عهه سلام*-*
آرمیT-T
:)

ولی میشه انقد من ندونم؟ میشه یکمم خونوادم بدونن؟

:): 

!That's the problem
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۶:۴۶ Dark _Queen👑(판테온 A. )

راستش خانواده منم دقیقا همینجوری شدن فک میکنن همه نمراتمو با تقلب میگرفتم اما اینجوری نبود

خیلی بده واقعا...
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۶:۵۰ Dark _Queen👑(판테온 A. )
اره درکت میکنم متاسفم ک نمیتونم بت امید بدم فقط میتونم بگم اینم میگذره
هی...آره..
نه متاسف نباشT-T
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۶:۵۴ Dark _Queen👑(판테온 A. )

وایسا تو ایلین نیستی؟

@-@
"-"
نه بابا._.
کیدوئم._.-
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۶:۵۷ Dark _Queen👑(판테온 A. )

عه خوشبختم اشنا نشدیم قبلا؟

منم..
نه نشدیم"-"
کیدو هستم^-^\
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۷:۴۸ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

فاک یو کنکور -.-

فاک هارررررد-.-
T----T

يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۷:۵۹ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

از سازمان سنجش پیام اومد: یواش تر :D

جواب بده : گمشین کثافتاT-T نمودید ماراT^T
يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹ , ۱۸:۰۳ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

بهشون گفتم 

سنجش ایز تایپینگ ...

😂😂😂😂

هیچی دیگه فقط اومدم بنویسم که:life will fuck you .its your choise to take it as a trape or enjoy it

:>
!But I was born to fuck
!!!Fuck it back
;)

اره .همینه.یه جوری بکنش که تا اخر عمرش لنگ بزنه.بجنگ.💪💪

حتما...خیالت تخت؛)

چقدر مسخره... فقط میخوام بگم متاسفم((=

و میدونم که میتونی... برو و رتبه برتر شو! @-@

متاسف نباش T-T
تمام تلاشمو میکنم@-@♡

کیدو :)

درک میکنمت فقط

روما:)
مرسی ازت:))
هان راستی صدامو برات تو تلگرام فرستادم._.

هووومم

تشکر لازم نبود 

چون حس کردم اون لحظه ب قدری حالت بد باشه ک نخوای حرف کسیو گوش کنی فقط میتونم گوش باشم و تهش بگم درکت میکنم

عهه باش واسا برم بگوشمممم الاااننD:

چرا بود:)
*خجالت میکشد*

*این سرورارو خودم ی روزی میشکم همشونو^^*

زیادی رو مخن دیگ والاااD:

 

راسییییی میگم کیدویی کی اچ تی ام التو ب چوخ داده؟ ._.

جان؟


....
مگه چه اتفاقی افتاده؟"-"

@روما

ببخشید من باید برم بخوابمTT

شبت آبی💙

هیچییییXDD

زده سرم

الان ولش فردا خودت میای نگا میکنی وبتو 

 

شب توعم بهیر کیدویی خوابای قشنگ قشنگ ببینی

فلاااا عزییییزز

@-@
 فقط فونتو عوض کردم..


^-^

یا خداوندگار زمان و مکان 0_0

چجوری ساعت 3 به بعد بیدارین؟ من میترسم دیگه بعد از ساعت 2 بیدار بمونم:/

و... میتونی دیگه.. نه؟ ما میدونیم میتونی، میدونیم رتبت فوق العاده میشه و به همه اونایی که فکر  میکردن گند میزنی ثابت میکنی، اول میخواستم بگم نشدم مهم نیست، تو برامون کیدو میمونی، ولی نه... مطمئنم که میشه مطمئنم ذره ای احتمال نداره خراب کنی.. باشه؟

ما که میدونیم کیدومون هرکاری بخواد بکنه رو میتونه انجام بده.. نه؟ :")

چندروز دیگه مونده؟

ما رو دست کم‌ گرفتی برادر؟
هع!
T----T
T----------T
باشه...
اوهوم:")
عا تقریبا ۱۵۰ روز ;)

اهم... میکروفونش را برداشته و کنار گوش کیدو داد میکشد*

به درک!!!

میکروفون را سرجایش برمیگرداند و با صدای عادی اش ادامه میدهد*

به درک عزیزم

به درک که همه چیز انقدر دیوونه کنندس. خب دیوونه باش! چه مشکلی توی دیوونه بودن هست؟

خونه رو تبدیل به سوریه کن و بشین با فنجون قهوت حال کن

شکلات داغ رو هرساعت از شبانه روز که دوس داری بخور و دنیا به یه ورت باشه

به درک که کنکور داری و براش کاملا اماده نیستی. کی هست؟؟ دوروبرتو نگاه کن. تنها نیستی

کنکور که همه چیز نیس! ادم باید استرس اینو داشته باشه که فردا اکسیژن کره ی زمین تموم نشه هممون بیفتیم بمیریم :| یا چمیدونم، کرونا نگیریم بمیریم!

مرگ تنها چیزیه که نه راه فرار داره نه راه جبران. واسه همین تنها چیزیه که باید بخاطرش استرس بگیریم

کنکور دادی و قبول نشدی؟ به درک! سال دیگه بده. نشد؟ سال دیگه!

ممکنه خونوادت نزارن یا هربار بهت سرکوفت بزنن؟؟ خب الانم که میزنن :| چه فرقی داره دیگه؟ حالا اونموقع شاید یکم شدتش بیشتر باشه که اونم به درک!

تهش اینه که یه شغل کوچیکی پیدا میکنی و از همونجا پیشرفتتو شروع میکنی دیگه

مشکل جسمی جدی‌ای نداری که از کار و زندگیت بمونی و به پای بقیه نرسی. مشکل روحی رو هم خودت به لطف خونوادت داری توی خودت ایجاد میکنی و مشکل من دقیقا همینه!

بابا 100 تا سوال فاکیه دیگه. انقد ارزش داره که اینطوری با زندگیت تا کنی؟

زندگی به فاکت میده که بده! ما خودمون فاکریم =) ما بدتر بفاکش میدیم

هرکاری که بنظر خودت درسته رو انجام بده. تا وقتی به خودت و تصمیمت اطمینان داشته باشی، هرچیز دیگه ای "به درک"!

بابا صدبار که قرار نیس بمیریم و زنده شیم. حداقل از الانت راضی باش که بعدا با چهل سال سن توی آینه نگاه نکنی و بگی "من واقعا بخاطر یه کنکور مزخرف اونطوری گند زدمبه حال و روز خودم؟؟"

اون شکلات داغی که میزاری غروب شه بعد بخوریش، ارزشش از تمام این چرندیات زندگی بیشتره. اینو بهت قول میدم :)

 

+وقتی نیم ساعته با خودش درگیره و تهشم گزینه ی ناشناس رو میزنه*

+چاییم سر نوشتن این سرد شد :" یکی طلبت

زیبا بود حرفتTT
*قفل میشود*

+ چرا ناشناس میزنین آخه؟! من مشکلی ندارم...ولی کاش شناس (:دی) باشین که بشناسمتونT-T الان من میخوام بدونم تو کیستی:"
+ من واقعا متاسفم...! جبران میکنم برات"-"\

*کلید را دست کیدو میدهد*

قفل نشو :" قفل دوس ندارم

 

+نپرس چرا که خودمم نمیدونم. حس کردم ناشناس باشه گیرا تره :|

*کلید را میگیرد و قفلش را باز میکند*

+ "-"

راستش..نمیخوام مثل بقیه فقط بگم میگذره..چون واقعا میدونم که این کلمه هیچ چیزی رو درست نمیکنه و من همیشه برام این کلمه قدرتی نداشته..میگذره؟هاه..اگه اینطوره پس زندگی میگذره و تموم میشه پس چرا داریم زندگی میکنیم؟از این کلیشه ها بدم میاد..
خوب بیخیال بریم سر اصل مطلب..
راستش من کنکوری نیستم!و نمیتونم شرایط تو رو درک کنم ولی..این گیر دادن خانوادتو درک میکنم..
اونقدر حرفای منزجر کننده گفتن و اذیتم کردن که دیگه حرفاشون اون اثر رو روم نداره..البته هر از چندگاهی از بس بهم فشار میاد به خاطر حرفاشون میشکنم..
تمام سعیمو میکنم که گریه نکنم..تمام سعیمو میکنم وقتی که حرف بدی بهم میزنن گریه نکنم و دووم بیارم..وقتایی که بهم میگن چقدر سرت توی لپ تاپه..نتو خاموش میکنن دووم بیارم!
و من حالم از این بهم میخوره که هی دارم سعی میکنم حالمو خوب کنم و بعدش به راحتی دو تا آدم بالغ گند میزنن توش!
و من..فکر میکردم قوی هستم مثل تو ولی الان..حس میکنم اونقدر ضعیفم که به خاطر یه چیز کوچولو اینقدر الان بهم ریختم..و دلم میخواد قوی باشم ولی نیستم!تا مدتها فکر میکردم خیلی قویم ولی چندین ماهه که فهمیدم حتی از همسن و سالامم ضعیف ترم("=و این ناراحتم میکنه..ولی بعضی اوقات با خودم میگم..شاید اون چیزایی که من الان دارم تجربه میکنم کس دیگه ای نکرده!
و در کل..نمیخوام بگم که منم مثل تو هستم نه..احتمالا تو خیلی الان بیشتر طاقت آوردی!
ولی بدون..من بهت افتخار میکنم..افتخار میکنم که جلوی حرف های مامان بابات کم نیاوردی و هنوزم داری ادامه میدی این راه سختو..
حس میکنم باید ناشناس بدم..ولی حس میکنم اگه با اسم خودم باشه بهتره:)

خیلی موافقم باهاتT--------T
 و نه! همچنان حس میکنم ضعیف نیستیم! نه من نه تو! ولی اگه بلایی سر خودم بیارم‌ چرا...
داری درست فکر میکنی...
:")
منم به تو افتخار میکنمT---T
+ البته که با اسم خودت بهتره:" ناشناس ذهنمو درگیر میکنه ناشناس ندین:"
+ موچی! دیروز داشتیم با مائو و هیونگ راجب تو حرف میزدیم*-* گفتیم که موچی خیلی موچیه*--* و بعد...عام عکستو نشونشون دادم(میدونم شاید الان عصبی شی ولی مائو گفت که قبلا بهت گفته بوده که میخواسته ببینیش..اگه ناراحت شدی ببخشیدT^T)
و گفتن که خیلی کیوتی*-* اکلیلی شدن*^* 

آره مائو بهم گفت که عکسمو بهشون نشون دادیD:و خوب اشکالی نداره*-*میخواستم بالاخره عکسمو بهش بدم"-"
آره بهم گفت خیلی کیوتی و شبیه موچی هستم(":خیلی ذوف زده شدمT^T

هوفففف خیالم راحت شد!
اوناهم خیلی ذوق زده شدن:)

کیدو من کنکوری نیستم "هنوز"...

اما خیلی این حال و هوا برام پیش اومده، با شدتای متفاوت.

الان من نمی خوام چیزی بگم که بهترت کنه. یعنی قطعا دوست دارم یه جمله و حرف خفن بلد باشم تا بگم و تو بهتر شی. ولی یاد ندارم.

ولش کن.

بعضی از آدمای دور و برم خیلی آرومن. واقعا هستنا...ظاهری و... نیست. نگاشون می کنم می خوام بگم خب به منم بده این آرامشو T-T (گرچه منتقل می کنن همیشه :) ) خیلی فکر می کنم خب اونا چی کار می کنن، یا چی دارن که من ندارم. می دونی چی میگم؟ نتیجه این تفکر این بود که انقدر خودمو درگیر یه سری چیزا کردم که به این اوضاع افتادم. نمی دونم منظورمو چطوری بگم... یعنی... یعنی اونا واقعا به چیزی وابسته نبودن. رها بودن :) واقعا آزاد بودن. می رفتن جلو بدون اینکه مهم باشه کی چی میگه. این حرفم شعاری نیستا، از این جمله انگیزشیا هم نمی گفتن. اه آی هیت تایپینگ. نمی دونم چه شکلی منطورمو برسونم! به رسم شکل نیازمندیم...

تهش می خواستم بگم شاید یه کم از وابستگیامون کم کنیم ما هم مثل اونا بشیم و این برای من که آرزو شده اصلا :/ *-* یه امتحان بکن...به ذهن و گوشت هم استراحت بده بابا یه خرده...این قدر آهنگ گوش میدی هم به گوشت آسیب می زنه هم ذهنتو خیلی آشفته می کنه.

آها راستی یه مشاور هم بود می گفت انقدر قهوه نخورین *قدم زدن به سمت افق* فکر کنم می گفت در دراز مدت یه اثر بدی داره. البته معلومه که داره ولی اون خیلی تاکید داشت :/ کنکوری جان، اگه امسالو یه کم تو این موردا به خودت سخت بگیری حتی اگه نتیجه هم نده (ایشالله میده) روحتو آروم می کنه ولی. از این تلاطمه در میاد.

نمی دونم این طومار دراز به دردت خورد اصلا یا نه ://////

 

 

+ برات دعا می کنم همیشه بهترین راه بیاد جلوت :)))))))))))))))

اون آدمایی که گفتی...منم دقیقا همونجوری بودم:) تا دوماه پیش منم رها بودم! ولی الان، نمیدونم...تازگیا کلا بهم خوردم، قبلا همیشه صبح زود بیدار میشدم ولی الان ساعت یک بعداز ظهر! این واسه یه کنکوری فاجعس! همین چیزا روهم جمع میشن باعث میشن حالم بد شه..
من نمیتونم آهنگو بذارم کنارT-T واقعا بدجور بهش اعتیاد دارمT^^^T ولی آره سعی میکنم کمتر براش وقت بذارم^-^
آره میدونم قهوه خیلی ضرر داره. اصلا خوردن قهوه و وابستگی بهش اضطراب میاره._. و حتی دکتر گفت که بخاطر کبد و خونم نباید قهوه بخورم :دی ...ولی...فقط تا کنکور میخورم:) بعدش سعی میکنم خیلی کمترش کنم... همین الانشم هرروز نمیخورم...یک روز درمیان و گاهی دو روز درمیان میخورم..
حرفات درسته:)
مچکرم*-*
بوست دارم*-*\

اگه ترازت بالای 6000هست خیلی خوبه که

نگرانی نداره

منم عشق هات چاکلتم

حس میکنم همه دوستش دارن البته

+ اگه گند نزنن به حال و روزم شاید بتونم بالاترم بیارم T-T
اوهوم
واییی ایول*----*
بابای من بدش میاد._.
و آره خیلیا دوسش دارن...اما عاشقش نیستن"-"
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan