یه سوتی وحشتناک دادم...
دقایقی پیش دینی داشتیم..داشت میپرسید.
و خب منم هیچی نخونده بودم._. اصلا نمیدونستم درس چندیم.__. بعد گفتم خب حالا ویس بقیه رو گوش میدم همونو مینویسم:/
حدس بزنین چی شدTT
به جای اینکه سوال دو رو ریپلای بزنم، جواب سوال دوی یکی از بچه هارو که داشتم گوش میدادم ریپلای زدم و همونو نوشتمT-----T
خدایا...
سریع پاکش کردم"-"
امیدوارم کسی متوجه نشده باشه"-"
مطمئن باش جباری ندیده D:
فدا سرت مثلا چی میخواد بشه ؟ =)
ولش بابا !
خداوند بت رحمت خود را نازل کند الهی ._.
* وی تسبیح خود را میچرخاند *
بگو آمین ._.
دیده باشه هم عیبی تداره. احتمالا نصف بچه ها از این کارا میکنن. یادش میره :)
اصلا ببینه بابا...حداقل یه خاطره میشه برات... نمره دینی رو کسی یادش نمیمونه ولی این طور سوتیا رو چرا!
از فردا دیگه غیبت نمی کنم... :| :(
اخ اخ میدونی یاد چی افتادم پارسال سر کلاس ریاضی بودیم بعد امتحان داشتیم منم هیچی نخونده بودم یکمم سر کلاس دیر حاضری زده بودم هیچی دیگه معلم سوال هارو به منم داد و گفت باید این صفحه دوم رو هم تا مثلا نیم ساعت دیگه اینا بفرستید منم که هیچی بلد نبودم اصلا همه به امید کسایی که خونده بودن سر کلاس بودن >_< بعد داشتیم تو گروه خودمون هی از هم میپرسیدیم فلانی این سوال بده یا کی جواب سوال 2 صفحه اول میدونه بعد اسم گروهمون ریاضی دهم بود اسم گروه ریاضی که داشتیم توش امتحان میدادیم و معلم هم بود هم ریاضی دهم بود این دوتا گروه هم پشت سر هم بودن تو واتساپ منم که استرس داشتم هیچی دیگه رفتم تو گروه امتحان گفتم بچه ها کی صفحه دومو حل کرده :|||| ×_×
منم اومدم سریع پاکش کنم که متاسفانه معلم رو تلفن دراز کشیده بود و در ویس با لحن ترسناک و عصبانی گفت :خانم حسنی،این چه کاریه من این همه وقت دادم ما این همه با هم کار میکنیم و بلا بلا و بلا
البته خوشبختانه من با مظلوم بازی جمعش کردم ^_^ اخرشم همه سوال هارو با تقلب دادم رفت >_<
+ خیلی حرص نخور بعدا خاطره میشه هرچند اون لحظات اول خیلی رو مخه :)
معلمش نبین!!تسبیحم کو..؟
چیزی نیس کهD:فوقش نمره منفی یا اصلا تهدید..چی میشه مگه؟همه اینا میشن خاطره چه بهتر که خاطره ها زیاد باشن؛)
