اه...هنوز اعصابم فاکیده اس:/
چالش سی شب ژورنال نوشتن:
شب نهم: امروز بنویسین..راجب اینکه بابت چی به خودتون افتخار میکنین..هرچقدم که کوچیک و احمقانه بنظر برسه اشکال نداره. حداقل یکی از افتخاراتتون توی این زندگی رو بنویسین.
"-"
الان نمیتونم درست تمرکز کنم"-"
خب یکی از افتخاراتم این بود که تیزهوشان قبول شدم..هرچند همچینم براش تلاش نکرده بودم...
یکیشم این بود که وقتی هفتم بودم، خانه ریاضیات یه آزمون برگزار کرد که چندتا دانش آموز بعنوان برگزیده انتخاب شن و کلاسای المپیاد برن و تو المپیاد imc شرکت کنن...اون سال من تو آزمون نفر اول شده بودم"-"
از افتخارات دیگم میشه به این اشاره کرد که نهم شاگرد اول کلاس شدم و جزو اون دانش آموزایی تو مدرسه بودم که معدل پایانیشون بالای ۱۹.۹۵ بود^-^
و اما خفن ترین افتخارمXD
رفتم به کراشم اعتراف کردمXDDDD
بای..\
پ.ن:اگه خیلی خلاصه نوشتم بخاطر اینه که اول یه متن خیییلییی طولانی نوشتم حتی خاطرات کراش زدنمو هم نوشتم و کلی توضیحات دیگه دادم..بعد پاک شد...منم که امروز اعصاب ندارم...بدتر شد...حالا اگه وقت کردم میام ویرایش میکنم یا کلا تو یه پست دیگه مینویسم
پ.ن۲:اون متن قبلی رو که نوشتم حالم یهو خیلی خوب شد..کل اون خاطرات و کل اون روزها دوباره برام تکرار شدن..ولی وقتی دیدم پاک شد، اه...الان خیلی حس بدی دارم...متنفرم از همه چی
پ.ن۳:دلم میخواد تو این هوای سرد برم پشت بودم...یا بشینم لب پنجره...
پ.ن۴: از امتحان فیزیک متنفرم...فقط دوس دارم فیزیکو یاد بگیرم..نه اینکه امتحان فیزیک بدم..حتی از تمرین فیزیکم بدم میاد...
پ.ن۵: همونقد که فیزیک و عربی نفرت انگیرن شیمی و زیست لذت بخشن...
پ.ن۶:از ادبیاتم خوشم اومده..ولی اونم باز بخونم و یاد بگیرم نه اینکه امتحان بدم=^=