گویا امتحانامون قراره مجازی بشه
و این ینی فاک
من خیلی رو این ترم حساب کرده بودم..
منتظر بودم برسه بلکه یکم درس بخونم و جبران کنم
الان که مجازی شده...
میدونم قراره کل این بازه زمانیو به فاک بدم و هیچ کار مفیدی نکنم...
واقعا دیگه حالم از این شرایط به هم میخوره
مثل اینه که وسط دوراهی گیر کرده باشی
بعد بیان بهت بگن ببین! این راه آسون،این جاده هموار با مناظر قشنگو میبینی؟ اگه از این راه بری دیگه لازم نیس انقد سختی بکشی
بعد یه راه دیگه ام بهت نشون میدن...یه راه پرپیچ و خم از وسط جنگل که حتی انتهاش دیده نمیشه..بعدش میگن ببین اینم هس! این راه خیلی سخته و قراره کلی فشار و درد رو تحمل کنی....اگه جون سالم به در بردی شاید اون آینده ای که میخوایو داشته باشی...
بعد بهت میگن حالا انتخاب کن...
زود باش...
وقت نداری...
و تو همونطور که داری همزمان هم گریه میکنی هم سعی داری اشکاتو با آستین لباست پاک کنی میری وایمیستی جلو اون راه پرپیچ و خم...
جلو رو نگاه میکنی...از منظره ای که رو به روته وحشت میکنی و بازم اشکات سرازیر میشن...ولی عقب نمیکشی...
تو مازوخیسم داری؟
نه! تو مازوخیسم نداری..منم ندارم...هیچکدوممون نداریم...ما فقط امیدواریم..امیدواریم که یه روز این سختی هارو پشت سر میذاریم و انتهای جنگلو میبینیم..و امیدواریم که انتهای جنگل یه جای خیلی زیباست...یه جایی که رودخونه هست...یه کلبه چوبی بالای درخت،صدای پرنده ها و...
:)