سی شب چالش ژورنال نوشتن: شب نوزدهم!

امروز خیلی خوب بود'-' جدا'-'

با اینکه سردرد شدیدی دارم ولی امروز صبح برف میبارید اونم چه برفی! و منم عاشق برف و بارونم...

و بعدشم رفتم با عمو (فرشته نجاتم...قبلنم تو یه یکی از پستام راجبش حرف زدم) درمورد فشار های مزخرفی که این کنکور لعنتی برام درست کرده حرف زدم. و گریه هم کردم"-" و بخاطر همین گریه کردن های زیادی لقب گنجشک گرفتم"-"

داشتم میگفتم...کلی حرف زدیم و درآخر گف که همه چی به چپت باشه:) 

(البته خیلی طولانی بود ولی خلاصش همین میشد که به چپم بگیرم:] )

و من باورم نمیشه به این زودی حالم خوب شد..

+ همه باید یه عمو داشته باشن! :)

و اما چالش..

چالش سی شب ژورنال نوشتن!

شب نوزدهم: همه ما افکار تاریک خودمونو داریم نه؟ همه ما گاهی افکار خاصی تو ذهنمون تکرار میشه و جوری هم نیستن که بتونیم درموردشون با دیگران صحبت کنیم. امشب درموردش با خودتون صحبت کنین. دلیل خاصی دارن این افکار؟ به چی برمیگردن؟

عام...افکار تاریک...یکم این ترکیب عجیب و عمیقه بنظرم...

افکار تاریک من بیشتر راجع به خودکشیه...وقتایی که ناراحت یا عصبانیم خیلی بهش فکر میکنم...

صادقانه بگم

مدت ها بود یه همچین تصمیمی گرفته بودم که یا کنکور پزشکی قبول میشم یا خودکشی میکنم...و همچنان دارم بهش فکر میکنم...من خیلی چیزا رو فدای درس کردم اگه قبول نشم دیگه همه چی برام تمومه...میدونم که با خراب کردن کنکور هم باز میشه به زندگی ادامه داد ولی من اون زندگیو نمیخوام...

از اونجایی که خیلی آدم انزواگزینی هستم و شدیدا عاشق مستقل شدن و همینطور آزاد بودنم، دوس ندارم پیش خونوادم یا جایی که فامیل و آشنا زیادن زندگی کنم...دوس دارم با دوستام باشم یا با کسی که دوسش دارم.. اگه خدایی نکرده نتونستم با اونا باشم حداقل تنها زندگی کنم. و خب تنها راهکار براش اینه که کنکورو خوب بدم و برم یجای دیگه...

البته لازمه به اینم اشاره کنم که علاقه ام به تنهایی و مستقل شدن تنها بخشی از این تصمیمن و مهم ترینشون..چیزای دیگه ام هستن.

داشتم میگفتم...من اگه کنکورو خراب کنم همه رویاهامو از دست میدم...و بعنوان کسی که شدیدا رویاپردازه این بدترین چیز ممکنه...و من ترجیح میدم بمیرم تا اینکه این اتفاق بیفته...بخاطر همین همیشه این فکر تو سرمه که کنکورو خراب کنم خودکشی میکنم..و هنوزم که هنوزه نتونستم این فکرو از سرم بیرون کنم.

و این فکر زیادی ترسناکه میدونین..

دوستام...

مامان و بابام...

طاها و زهرا...

کسایی که منو میشناسن..

حتی شاید حنانه!

همشون قراره آسیب ببینن...ممکنه این اتفاق تبدیل شه به یکی از بدترین اتفاقات زندگیشون و تا آخر عمر این خاطره شومو فراموش نکنن و بخاطرش ناراحت باشن...و من اینو نمیخوام...

از طرف دیگه اینو خوب میدونم که وقتی یچیزی تو ذهنم باشه انجامش میدم:)

پس تنها کاری که میتونم برا خودم و عزیزانم بکنم اینه که خوب درس بخونم تا هیچکس این وسط ضربه نخوره :")

 

 

  • Baby Blue

تا کنکور فقط رو دو تا چیز تمرکز کن

 

درس خوندن 

و خفه شدن

 

Yeah "-"

چه عکس خوشگلی =")))

اینجا هم برف اومده یهههه عااااالمه XD

من الان به خاطر این که از درسام خیلی عقبم ، نمیرم سمتشون :/ و قراره امتحانامو گند بزنم ، به معنای واقعی کلمه ...

من عمو ندارم @-@

 

فقط این قسمتش که به بقیه آسیب میزنه خیلی بده و البته اون دنیا >__<

مطمئنم کنکورتو خوب میدی =*))

آره عکس آرامش بخشیه:')
اوووو ایول (نکنه تو یه شهریم؟ *~* )
منم اگه اینطوری پیش برم گند میزنم...ولی قراره بخونم^-^\
اووو"^"

دقیقا..با اون دنیاش مشکلی ندارمXD
مچکرم=")

این عکسه چقدر گرم و نرمه=)))

تصور خودکشی، حتی اگه آدم نخواد از دیدگاه دینی ببینه بازم خیلی بده، میدونی... به اطراف آدم آسیب میزنه.

+چرا هروقت میخوام اینجا کامنت بذارم مرموز میشه کامنتم 0-0

خیلیییی=)))
دقیقا...و همینش بده...
+ نمد@-@

نمی دونم تو کدوم شهری تو ؟ D:

آفرین بخون ^-^

 

ولی من خیلی باهاش مشکل دارم !

میدونی .. انگار یه جورایی داری تو کار خدا دخالت میکنی دیگه :/

من اردبیلم•~•
یاح^-^\

نمیدونم چرا ولی اصلا نمیتونم راجب عواقبش زیاد فکر کنم...اگه قرار باشه خودکشی کنم،میکنم...دیگه فکر نمیکنم...کلا اینطوریم که وقتی تصمیمیو میگیره دیگه ول کن نیس و حتما باید انجامش بده..
و خب میدونی...من زنده بمونم بیشتر به بقیه و خودم آسیب میزنم...پس همون بهتر که نباشم...
البته خدا نکنه ها"-" ایشالا کنکورو خوب میدم"-"\
آره ولی شاید اینم بخشی از مسیر من باشه:)

حدس میزدم ! ما زنجانیم D:

 

ببخشید اینو میگم ولی غلط می کنی اینکارو بکنی ! پس دوستات چی ؟ خانواده ت ؟ مطمئنا همه ی اینا دوست دارن و درس اصلااااا ارزششو نداره که به خودت لطمه بزنی @-@

تاحالا دوست زنجانی نداشتم*^^^*

البته که غلط میکنمXD
درسته...ولی اگه واقعا دوسم دارن، راضی میشن که من زنده بمونم و درد بکشم:') ؟
حالا تمام تلاشمو میکنم که این اتفاق نیفته...خودمم دوس ندارم..ولی خب احتمال کوفتیش زیاده

اگه بخوای خودکشی کنی خودم میام میکشمت XD 

ایشالاه کنکور هم خیلیییی خوب بدییی *=*))) رتبه مورد علاقت رو برایت آرزومندم D: 

+منم برف می خوام "-" 

XDDD
ایشالااااااا ...دعام کنT-T
رزلزعبهلخاخا مچکرممممT^^^T
+ الان دارم میرم اداره پست که برات پستش کنم"-"\

خب راستشو بخوای احساس نزدیکی خیلی زیادی بهت کردم اینکه بعد کنکور منم کلی ارزو و فانتزی دارم که فقط تو یه شهر دیگه و تو خوابگاه امکان پذیره و میدونی احساس میکنم اگه از دانشگاه قبول شم با بابام مشکل پیدا میکنم و بعد چند ماه دیگه نمیزاره برم و خب این خیلی دردناکه.و نمیخوام به بقیه پز بده که من دخترم از پزشکی فلان شهر قبول شداااااااااا ولی خب نشد که بره.پس ترجیح میدم اصلا قبول نشم.میخوام بقیه عمرمو تو خلسه بگذرونم.

فک کنم ربطی به پستت نداشت.

ببخشید اگه خواستی حذفش کن

دقیقا...کاملا میفهمم حرفاتو
گاد چرا نذاره بری؟ ینی چی؟ حرفی در این مورد زده؟
بنظرم تو فقط درستو بخون و تمام تلاشتو بکن که از دانشگاه قبول شی...اینکه از الان همه چیو تموم شده ببینی خوب نیس بنظرم..بعدش اگه نذاشتن میتونی دعوا کنی"-" چرا نشه که بری؟ مگه شوخیه این همه تلاش کنی بعد نری..
حرفاتو با تموم وجود حس کردم...و تنها چیزی که میتونم بگم اینه که مراقب خودت باش! مراقب خودت و رویاهات باش و حتی اگه لازم شد بخاطرشون با بقیه و حتی خونوادت بجنگی اینکارو بکن...
اتفاقا خیلی ربط داشت...
من نگرانت شدم...میخوای آیدی تلگراممو بدم حرف بزنیم؟ نمیدونم کمک میکنه یا نه ولی هروقت خواستی با کسی حرف بزنی من هستم..
نه بابائه:')

نه بابا تا حالا که کسی نتونسته کمک کنه فقط گند زدم به حال خوش بقیه.بعضیاشونم اونقد شنیدن که بعد یه مدت نسبتا طولانی گفتن که چی ؟به کیرم خودم کلی مشکل دارم.و واقعا حق داشتن.خب امیدوارم به ارزوهات برسی ^_^

کلا گوشیمو اینا چک میشه و تحت نظرم همین جام با صفحه ناشناس میام پس ولش کن.

حرفات واسم خیلی ارزش داشت مرسی ازت:)

خب اینکه تاحالا کسی نتونسته کمکت کنه دلیل نمیشه که از این بعدم کسی نتونه کمکت کنه...ولی فهمیدم منظورتو
ولی یه سوال...(البته اگه خواستی جواب بده) اگه قرار نیس بزارن بری دانشگاه پس واس چی میگن بخونی؟...
اوه‌..چه بد‌‌..
خواهش میکنم♡
و بازم میگم هروقت خواستی میتونیم حرف بزنیم..
و اینکه بجنگ! تمام تلاشتو بکن که وقتی درآینده برگشتی پشت سرتو نگاه کردی به خودت افتخار کنی و بگی : من انجامش دادم:)
میدونم شاید حرفام کلیشه ای بنظر برسن و اینوهم میدونم که بقیه چقد میتونن مانع بشن ولی بازم تسلیم نشو...منم نمیشم هیچکس نباید بشه..
آها اینم بگم!
تاثیر باور رو دست کم نگیر! خودتو نباز!! حداقل اگه تو واقعیت نمیتونی کاری بکنی تو رویاهات شکست نخور...اگه واقعا چیزی رو بخوایم بهش میرسیم من اینو باور دارم💙
Fighting :')
و بازم میگم کمک خواستی من هستم...من زیاد با خونواده حرفم میشه پس شاید تونستم یکم کمکت کنم

خب مدرسه مختلط نبود:/

ممنون به خاطر همه حرفای پر از انگیزت و این واقعا مهربونی تو رو میرسونه که میخوای به منی که اصلا نمیشناسی کمک کنی.هر وقت حالم بد شد میام کامنتاتو میخونم^_^

اوه بخاطر این...
خواهش میکنم:')
آره اینکارو بکن...میتونی خصوصی هم پیام بدی=)♡
یلدات مبارک💙

بعد دوسال خواستم یگم ک شد:*

تو یه شهر دیگه دارم یه رشته خوب میخونم.پزشکی نشد ولی رازی ام.

گفتم شاید دونستن اینکه یه ادم ناامید به ارزوش رسید یه حال خوب بت بده:)

سلااام!
هی باورت میشه دیشب خواب دیدم اومدم وبلاگ و یه نظر جدید دارم؟
و الانم اومدم دیدم یه نظر جدید:)
وای..خوشحالم برات..جدی میگم!
حتی رفتم صحبتای قبلمیونم خوندم و چشامم پر شد نمیدونم چرا..
فدا سرت بابا..
درواقع حس خیلی خیلی خوبی داشت که بعد این همه مدت اومدی تا خبرشو بهم بدی...احساس یه دوست قدیمی رو کردم که یمدت خیلی کوتاهی کنار یکی بوده و باهم درمورد مشکلات حرف میزدن و حالا بعد دو سال اون آدم دوباره پیداش شده که فقط بگه "هی! من خوبم!"
مرسی ازت:)
بغل کیدویی*

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan