امروز تا دلتون بخواد عکس ادیت کردم...و همشم تقصیر بووئه"-"
همینطور امروز کل آلبوم رو ریختم کف اتاق و کل خاطراتم دوباره مرور شدT-T
و همچنین هیونگ کلی عکس و فیلم از دوران طفولیت خودش و آبجیش برامون فرستادT^T
+البته که گریه هم کردم...
سی شب چالش ژورنال نوشتن!
شب بیست و چهارم: یه سوال کوچیک که میشه درموردش صفحه ها نوشت...کجا احساس امنیت میکنین؟چرا؟
هرجایی که یکی باشه همو بشناسیم و بتونم روش حساب کنم...با هرجایی که هندزفری همرام باشه و اجازه داشته باشم ازش استفاده کنم...
البته به جز مهمونیا...که خب نمیشه گفت احساس امنیت نمیکنم؛ بیشتر احساس راحتی نمیکنم.
متاسفانه وقتایی که تنهایی میرم تو یه مکان عمومی احساس راحتی نمیکنم...ولی خب اذیتم نمیشم چون هندزفری دارم=) فکر کنم طرز تربیت خونوادمم رو این حس خیلی اثر گذاشته...
چرا؟
چون من آدم خجالتی ای هستم...
چون اجتماعی نیستم...
چون انزواگزینم...
چون خیلی تو اجتماع نبودم و نمیدونم تو موقعیت های مختلف چجور واکنشی نشون بدم...
بخاطر همین وقتایی که یکی پیشم هس احساس امنیت میکنم...
تقریبا تو فضای مجازی هم احساس امنیت میکنم...چون میتونم راحت بنویسم و حرف بزنم...
عام...دیگه نمیدونم چی بگم:/
همین..
+دقیقا یه کت سرمه ای عین عکس دارم:")
+یومیکو!!! نیستی..