روز هشتم!!

به جمله سوالی مانند "چطوری؟" از دید پنج نفر جواب بدید.

پس از افسردگی ای که کیدو سر تموم شدم دوران کامبرین گرفت لیام بهش پیشنهاد داد که برن بیرون تا شاید حال و هواش عوض شد؛ و کیدو هم قبول کرد.

بارون میبارید.

کیدو کت سرمه ایشو پوشیده بود که بوی عطر اف اف میداد. با اینکه مدتهاست اون عطره تموم شده ولی هنوزم بوی همونو میداد. حتی وقتایی که یه عطر دیگه میزد هم بوی اف اف میومد.

کت سرمه ای، شلوار جین، شال گردن سبز کثیف...

همینجوری داشتن قدم میزدن که یهو کیدو حس میکنه فردی که اون ور خیابونه رو میشناسه. دقیق تر که میشه یهو داد میزنه:

"کلوووووود!!!! ناتییییی!!!!"

کلود و ناتی همزمان برمیگردن سمت صدا و تا کیدو رو میبینن اوناهم داد میرنن:

" کیدوووووو!! لیاممممممم!!"

و همه به سمت یکیدگر هجوم میاورندD":

لیام: هی ناتی چطوری؟

ناتی:" خوبم*-* عاو...از امروز به بعد قراه من و کلود از بچه های شهر محافظت کنیم^-^"

کیدو با لبخند برمیگرده سمت کلود:

"خیلی وقته ندیدمت"

_ آره...یمدت اصلا آفتابی نشدم...حالت چطوره؟ رو به راهی؟

+ سعی میکنم که خوب باشم...خودت چطوری؟

_ بهترم..

و کلود تازه چشمش به موهای خیلی کوتاه کیدو میفته و یهو تن صداش میره بالا:

" تو باز کوتاه کردی؟ چرا آدم نمیشی تو؟ نه که اون قبلیه خیلی بلند بود!"

+ آره تازه کوتاه کردم!خوشت نیومد؟D:

لیام که از اونور حرفاشونو میشنید اومد نزدیکتر و رو به کلود گفت:

" کیدو یکم دیگه هم ادامه بده میشه داداشم!! "

و بعد زدن زیر خنده.

لیام:" راستی کلود..دوست قدیمیم کال چطوره؟"

کلود: " حالش خوبه...یمدته از آمریکا برگشته "

_ اوه..پس اینجاست؟  چرا باهاتون نیومد؟

+  مشغول سابیدن کف آشپزخونس!

_ نگو که باز...

کلود میخنده و میگه: "آره دقیقا!!!! "

و یهو ناتی میپره وسط و میگه: "هی بچه ها! نظرتون چیه زنگ بزنیم به کال اونم بیاد؟ بیاد لیامو ببینه سوپرایز شه."

کلود:" بچه خودتی.."

لیام: " این عالی میشه "

کیدو: " زنگ بزنین بگین بیرون کیدو رو دیدیم..توهم بیا...از لیام اسمی نبرین "

کلود: " حله "

و زنگ میزنه به کال.

حدودا ده دقیقه بعد کال از راه میرسه.

و لیامی که مخفی شده!

کال :" هی! بچه ها! "

از اونور خیابون براشون دست تکون میده.

چراغ قرمز میشه و کال هم به جمع می پیونده.

کیدو: " سلامممم کال*-* چطوریییی؟ "

_ خوب بودم؛ و الان که تو رو میبینم بهترم شدم..."

 

" حالا منو ببینی عالی میشی! "

 

کال بر میگرده

و با دیدن لیام داد میزنه:

" لیاممممممممم! دوست قدیمی! "

و عین دوتا پسربچه هشت ساله میپرن بغل هم:

_ سالهاست ندیدمت رفیق..!

+ باورم نمیشه لیام...اصلا باورم نمیشه که اینجا میبینمت...چطوری؟ خوش میگذره؟

_ رو به راهم...و دارم خوش میگذرونم...

+ خوبه..

و رو به بقیه میگه: " همگی! امروز ناهار مهمون من! "

کلود: " خدایی نکرده که نمیخوای خودت آشپزی کنی؟ "

کیدو: " ایول دمت گرم! لیام ناهارمونم جور شدXD "

ناتی : " پس لیامم آشپزیش بده؟ "

کال: " حتی بدتر از من! "

کلود: " قطعا بهتر از توئه! "

لیام با حالت از خود راضی طوری دستشو میبره زیر چونش و رو به کال جواب میده:

" حداقل من مجبور نمیشم کف آشپزخونه رو بسابم! "

ناتی: " من میدونم اگه همینجا بمونیم بحث تا قیامت ادامه داره..بهتره زودتر راه بیفتیم من گشنمه "

و همه موافقت میکنن و راه میفتن...

 

 

 

+ "-"

+ گند بزنن این موضوعاتو.__.

+ ولی حس میکنم باحال شدا D:

+ کسایی که وب مائو رو میخونن..."-" شما هم کال رو با لیام شیپ میکنین یا فقط ذهن من اینقد فوجوشی پردازی میکنه؟"-"

+ انصافا خیلی بهم میان "-"

+ اسم کاپلشون چی میشه؟._____.

+ *یاد حنارا می افتد و زار میزند*

+ امروز برا اولین بار تو کلاس زیست حضور پیدا کردم"-"\

مائو صدتایی شد*-* هوراااا *~*\

+ صبونه نخوردم:/ فاک...

+ کالر راش T------T 

 

 

 

 

 

 

  • Baby Blue
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۰۳ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

آخرش نفمیدم مائو کیه -.-

محو شدن*

مائو همون دوستم بوو...یکی از دو دوست صمیمیم...مائو(همون بوو)، هیونگ( هانائه) و من"-"
صب کن لینکش کنم:"
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۰۸ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

عا مائو همون بوو عه 

دو تا مشکلم شد یکی D:

هوراD=
خب حالا مشکلت چیه؟
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۰۹ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

کالیام ایز ریل._.XDD

اصن خیلی ایز ریل._.XD
دارم میرم قسمت دوم کالرراشو دانلود کنم._. منتظر حملم باش._.XDD

وای واییییXD دقیقا دیشب داشتم فکر می کردم که کال و لیام بهم میانXD

شتتتتتت....چه جالب!!!!
و چه خوبببب*-----*
واقعنم بهم میان"-"♡

چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۱۵ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

وای وای برو ببینننT___________T

منتظرمممممممم

داره دانلود میشهT_____________T
باشههههTT
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۱۷ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

منم برم دوباره ببینمشT________________T

بدبخت شدیم یو نوT_________T
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۲۲ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

کیدو :|

ها
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹ , ۱۲:۲۵ . 𝑺𝒕𝒆𝒑𝒉𝒂𝒏 .

هیچی :x

:>

چه باحال دو تا داستانو بهم ربط دادی *~*

خوشمان آمد *^*

مچکرم*-*
خوشحالمان کردی*~*

فقط سوالم اینه کال پسره یا دختره... 

پسره*-*

هووم. یه سوال. اون خط اولی که نوشتی به چطوری از نظر 5 نفر جواب بدین. ینی چالشه؟

بله..
این یه چالش سی روزه نوشتنه:)

چه خفن شدا*-*
حال کردم دو تا داستانو یکی کردیD":
ولی من کال و لیامو شیپ نمیکنم._.ولی تا زمانی بود که تو نگفته بودی شیپشون میکنی و من نیز عاشق این شیپ شدم(("=

یوح*-*
فکر کنم خود مائو اینو نخوند:/
مهم اینه که الان شیپ میکنی؛)

عرررر بالاخره خوندمش XDDD

کیدو... این واقعا خلاقانه بود*----* ایول بهت *---*

 

+بهش فکر نکرده بودم، ولی الان میبینم که شیپ لیام و کال خیلی باحال میشه XDDD

 

@استفان

مائو منم D:

یوو هم منم D:

منتظر بودممممممXD
واهایی*-* ماچاکارام*-*

+ دقیقاXD در ادامه براش دوست دختر انتخاب نکنیاااا! کال مال لیامه "-"
حالا بنظرت...کدوم تاپه؟._.


قطعا یوو نیستی._.

 

+به نظرم بهتره در مورد تاپ و باتم خودشون تصمیم بگیرن|:

تو به کارای شخصی ملت چیکار داری بی همه چیز |:

 

 

همیشه به غلط تایپی لوبیا داشتم ._.

و دارم._....

+ هام "-" باشه /"-"\


لوبیارو یادم ننداز._.
درسته._.

+ فکر کنم بقیه علاوه بر این "-" باید به این ._. هم عادت کنن._. تازگیا خیلی داریم ازش استفاده میکنیم.__.-

آقا چه خفن شد بهم ربطش دادین ...

یوح*-*
مرسی*^*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan