۱۴ شهریور ۰۰
*کیدو درحال توضیح دادن این که مامان بزرگاش خواهر هم بودن*
*هیونگ درحال رسم نمودار درختی ذهنی*
*اندکی تفکر*
هیونگ: آهاس ینی بابات دخترخاله مامانت بوده؟
کیدو: آره دیگه.
...
*ثانیه هایی بعد*
کیدو:....
هیونگ:.....
کیدو: پسرخاله....
*کیدو درحال توضیح دادن این که مامان بزرگاش خواهر هم بودن*
*هیونگ درحال رسم نمودار درختی ذهنی*
*اندکی تفکر*
هیونگ: آهاس ینی بابات دخترخاله مامانت بوده؟
کیدو: آره دیگه.
...
*ثانیه هایی بعد*
کیدو:....
هیونگ:.....
کیدو: پسرخاله....
اگه "ثانیه هایی بعد" رو ننوشته بودی چیزی نمیفهمیدمXD کاملا عادی داشتم میخوندمشXDD
نستزکمشندطمکطد نابود شدممممممxDDDD
قشنگ یه دور پاره شدم رفت XDDD
منی که دو سه بار خوندم تا نکته رو بگیرمXD
جررررXD
فکر کنم این وسط من خیلی باهوشم XD
قبل از این که برم ثانیه های بعد رو بخونم فهمیدم چه سوتی ای داده XD
*رقص کنان دور می شود*
جررر"-"
@وایولت
منم.رقص بندری
😂😂✌
عاه... منم همیشه قاطی می کنم...
حالا نه در این حد....