*من درحال شمردن چیزایی که برا ادامه زندگی بهشون نیاز دارم و باید برام بخرن*
مامانم: با این وضعیت...میدونی تو باید یه دوووس(متوجه نگاهم میشه)
یه دوست دختر پیدا کنی...که اینارو برات بخره!
*خواهرم درحالیکه پشماش ریخته داره زیرچشمی نگام میکنه*
*بهم نگاه میکنیم*
من: میگم...ینی مشکلی نداری دوس دختر داشته باشم؟
مامانم: چه دوست دختری؟
من: دوست دختر دیگه...چطور دوست پسر هست..منم دوست دختر داشته باشم..
مامانم: واقعا؟ میشه؟؟ *ذوق میکنه نمیدونم چرا!*
من *درحال بخار شدن* : عا..آره خب...پس اوکیی دیگه با این قضیه؟ من دوست دختر داشته باشم اشکال نداره؟
مامانم: اگه منم بشناسمش نه اشکالی نداره...
*واقعا دیگه نمیدونم چی بگم!*