دیالوگ ماندگار۵

*یازدهم*

پریسا(سرگروهمون تو مدرسه): بچه ها، من امروز یادم رفته برگه کار فیزیکو بیارم...گذاشته بودم لای خیلی سبزم...

هیونگ: عام...باشه عب نداره

من: هنوز وقت داریم^-^

بوو:... خب...بریم از پایین (کتابخونه مدرسه) خیلی سبز بگیریم دیگه!

هیونگ: '-'

من: "-"

پریسا: به به:/ 

 

  • Baby Blue

کیدو به چند سوال پاسخ میدهد!

  • Baby Blue

ییلاق:)

خب...حدس میزنم خیلیاتون اصلا ییلاق ندیدین..به جز تو کتاب اجتماعی>-<

و...خیلی جای قشنگیه بنظرم!

اوندم چندتا عکس بذارم لذت ببرین^-^\

  • Baby Blue

آخه این چه کاری بودT-T

یه سوتی وحشتناک دادم...

دقایقی پیش دینی داشتیم..داشت میپرسید.

و خب منم هیچی نخونده بودم._. اصلا نمیدونستم درس چندیم.__. بعد گفتم خب حالا ویس بقیه رو گوش میدم همونو مینویسم:/

حدس بزنین چی شدTT

به جای اینکه سوال دو رو ریپلای بزنم، جواب سوال دوی یکی از بچه هارو که داشتم گوش میدادم ریپلای زدم و همونو نوشتمT-----T

خدایا...

سریع پاکش کردم"-"

امیدوارم کسی متوجه نشده باشه"-"

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۴

*بوو و هیونگ دیشب اومدن خونمون*

هیونگ: خب...چیکار کنیم؟

من: نمیدونم مثلا من افسردم شما اومدین حالمو خوب کنینا..

بوو: تو ایده پرداز اکیپی یچیزی پیدا کن...

من: ذهنم قفله...درضمن...میخوام ببینم آیا میتونم به شما اعتماد کنم یا نه=^= میخوام ببینم میتونین از پسش بربیاین یا نه..

بوو: البته که نهD: *لبخند دندون نما میزنه*

هیونگ: یوتوب ببینیم...یا فیلم..

من و بوو: نه! همیشه توی اینترنتیم دیگه-،-

هیونگ: عا خب...بیاین فکر کنیم..

...

...

بوو: فهمیدم بچه ها*-*

بیاین ویدیوکال بگیریم*-*

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۳

بوو: عه ساعتت جدیده؟

هیونگ: آره^-^

بوو: چقد خوب مونده...

هیونگ: مرسی خدا رفتگان شمارم بیامرزه.

بوو: سال نوی شماهم مبارک*-*

 

 

+ واقعا باورتون میشه همچین مکالمه ای واقعا اتفاق افتاد؟"-" اونم با جدیت کامل "-"

 

  • Baby Blue

بی عنوان

حقیقتا صبحم با مزخرفیت شروع شد..

  • Baby Blue

لطفا نخونیدش

( این پست صرفا جهت خالی شدنه و نمیخوام که هیچکدومتون بخونین...شاید الان با خودتون بگین که خب مرض داری پستش میکنی؟:/ ولی خب مهم نیست..احتمالا مرض دارم)

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۲

*حرف از حذف کنکور میشه*

بوو(مائو): والا حذف بشه هم با درس خوندن چیزی از دست ندادیم همچین|:

نه که بخاطر درس تور هاواییمونو کنسل کردیم|:

هیونگ:هاوایی؟

من تو لاسوگاس قرار داشتم..

میدونی چندتا کاباره دعوت شده بودم؟؟

بوو: اره دیگه، هاوایی برا دست گرمی بود که به محیط خارج از کشور عادت کنیم، آخه پوست من حساسه تغییر اقلیم ناگهانی بهم صدمه میزنه.

هیونگ*پاره میشه*: آره آره...اصلا مگه قرار نبود یه هتل ژاپنیو باهم تایید کنیم؟

بوو: وای راس میگی...

 

 

+ آقا...هیونگ..بوو...این خیلی شبیهتون شد ._.

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۱

من:*یه آهنگ میفرستم برا هیونگ* بای

هیونگ: خدافظ *یه آهنگ میفرسته*

من: توهم همینطور

هیونگ: شماهم خسته نباشین

من: مچکرم سلامت باشین

هیونگ: مرسی سلام میرسونن

من: نه بابا خواهش میکنم

هیونگ: دم در بده تورو خدا بفرمایین

من: نوش جونتون

 

"دوازدهم دسامبر ۲۰۲۰"

 

+ اگه بخواین عکسو ربط بدین به من و هیونگ...اون مو بلونده هیونگهD: سویشرت و سنجاق سر... و اون یکی هم منمD: دستاش و دستنبدش...!

  • Baby Blue

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan