روز چهارم...
روز چهارم...
امروز یکی یه پیامی داد که روزمو ساخت:)
خیلی خوشحالم..و به همون اندازه متعجب..و همینطور کنجکاو..!
امروز امتحانامون تموم شد...
و...
خیلی جا خوردم!
شیمیو ۱۸ شده بودم و زیستو ۱۶!!!
ریاضی هم فکر کنم ۱۳ اینا بشم._.
ولی زیستو ۱۶ شده بودممم!! ۱۶!!!
هی خدا...البته...از کسی که فرجه یه هفته ای زیستشو به فاک داده نباید بیشتر از این انتظار داشت. ولی خب قضیه اینه که من معمولا اینطوری بودم..هیچوقت کامل نمیخوندم ولی کمم نمیگرفتم!
به هر حال گند زدم و دیگه کاریشم نمیشه کرد. امیدوارم حداقل از این به بعدو کنکوری تر پیش برم"-" دعام کنین"-"♡
اهم..
یادم رفت واس چی اومدم پست بذارم._.-
آها! چالش بوو
خب دوس ندارم زیاد فاصله بیفته بین زمان شروع بوو و خودم...پس بهتره از همین امروز شروع کنم^-^
یوح
خب خب خب
عام..این یجور چالشیه که من و دوستام یمدته قبل سال جدید انجامش میدیم...
:')
میدونم باید دیشب مینوشتم...
ولی خب نخواستم:/
+ سوال چالش تکراری بود بنابراین خودم عوضش کردم'-'\
خدایا شکر...
بالاخره امروز مفید واقع شدم/'-'\
دینی رو هم خوب دادم^-^
درکل روز خوبی بود•~•
(البته اگه از دقایقی پیش فاکتور بگیریم که به اندازه ده صفحه متن تایپ کرده بودم و همش پاک شدT-T)
امروز خیلی خوش گذشتXD
خیلی خیلیXD
ولی بگذریم که نصف دینی مونده رو دستم"-"\
خدایا'-'
امروز دیگه چه روزی بود'-'
هرچند اتفاقاتی که تو بیان افتاد برام لذت بخش بودن:)