دیالوگ ماندگار۸

*ساعت دو و نیم شب*

من: فیلمای تولد رو نفرستادی •-•

یچیز دیگه...الان دست راستمون بلده هرکاری بکنه :/ ولی دست چپمون حتی نمیتونه مدادو درست حسابی بگیره ._.

جالب نیس؟

یا مثلا وقتی میخوای قاشقو بشوری بعد قاشق تو رو میشوره •-•

هیونگ: کیدو من قرصامو خوردم ولی ظاهرا تو امشب ازشون غافل شدی

من: تموم شدن...

دلم میخواد‌ پاشم کیک بپزم

هیونگ: 😂😂باشه تو الان بخواب بعدا باهم قرص میخوریم و کیک میپزیم

من: هوممم فکر خوبیه

هیونگ: شبت شکلاتی._.🌙🍫💙

من: ولی چرا ما شبا خورشیدو نمیبینیم؟ نورش که به ماه میتابه...چطور اون‌ نورو نمیبینیم بعد ماهو میبینیم؟ تازه سطح ماه کدره

هیونگ: فردا زنگ میزنم از ماه میپرسم‌ رابطم باهاش خوبه

من: حتما منو هم در جریان بذار

شبت آبی🍫💙

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۷

*رفتیم خونه فاطمه و بحث گریه میاد وسط*

من: من اشکم دم مشکمه‌..

هیونگ: من اشکم دم کونمهXD

من و فاطمه پاره میشیم...

هیونگ: آخه جالبه دوچرخمم اونجاست!!!! 

من: بسههههه فکم درد گرفتتتتت!!!

 

+ خیلی کوتاه و مختصرXD

+ برا کسایی که نمیدونن! قضیه دوچرخه اینه که یه بار قرار بود با دوچرخه بریم شورابیل...و من گفتم که دوچرخه هارو با خودمون ببریم...هیونگم برگشت گفت که خب من نمیتونم دوچرخه رو بذارم تو کونم که!

+ عکس پستوD"=

 

  • Baby Blue

آره ولی من دوسش دارم!

طاها عروسک ‌کیتی دختر همسایمونو محکم بغل کرده:

مامان! میشه برا منم یه عروسک کیتی بخری؟

_ نه!

+ چرا؟

_ دخترونه اس!

+ خب؟

_ تو پسری..

+ خبببب؟!

_ ینی چی خب؟! اون دخترونه اس...تو هم دختر نیستی که عروسک کیتی داشته باشی!

برمیگردم جواب مامانو بدم که طاها زودتر از من دست به کار میشه:

"آره کیتی دخترونه اس منم دختر نیستم ولی خیلی دوسش دارم!"

میخندم: ایول داداش خودمی *-* و بعد بغلش میکنم...

مامان یه نگاه بهمون میندازه: خواهر برادر همین دیگه...

  • Baby Blue

اگه فراموشی بگیرم..؟

 

...

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۶

*تولد سال پیشم*

من: بچه ها،الان دارم به این فکر میکنم که شاه علیزاده (معلم زبان مدرسمون) همه اون استوری هایی که پر از کلمه "فاک" بود رو دیده و...

هیونگ: گند زدی ینی~

هاید کن استوریتو ازش

من: ریپلای کرد، کوئیک ریکشن گذاشت، گفت تولدت مبارک عزیزم و منم جواب دادم مرسی خانوم معلم و بعد اون لایک کرد حالا هاید کنم؟XD آر یو سیریس؟XD

هیونگ: نه الان ریدی

نمیشه جمعش کرد

آینده رو میگم

من:XDDDDDDDDDD

هیونگ: امیدوارم سال بعدی اگه وجود داشته باشه معلممون نباشه

من: تازه بدتر از همشون میدونی چیه؟ اونجا که تورو تگ کردم نوشتم تنکس بچXD

هیونگ: نمیدونم چی بگمXD واقعا الان حال ندارم ولی از ته دل افسوس میخورم..خوبه معلم زبانم هس!

من: فکر کن اون همه گندکاریXD از اینورم عکس پروفایلمXDD

هیونگ: حرفی نمیمونهXD

من: ما آدمای آبرو مندی بودیم

حداقل جلو معلماXD

هیونگ: بودیم

ریده شد..

من: ساری بچXD

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۵

*یازدهم*

پریسا(سرگروهمون تو مدرسه): بچه ها، من امروز یادم رفته برگه کار فیزیکو بیارم...گذاشته بودم لای خیلی سبزم...

هیونگ: عام...باشه عب نداره

من: هنوز وقت داریم^-^

بوو:... خب...بریم از پایین (کتابخونه مدرسه) خیلی سبز بگیریم دیگه!

هیونگ: '-'

من: "-"

پریسا: به به:/ 

 

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۴

*بوو و هیونگ دیشب اومدن خونمون*

هیونگ: خب...چیکار کنیم؟

من: نمیدونم مثلا من افسردم شما اومدین حالمو خوب کنینا..

بوو: تو ایده پرداز اکیپی یچیزی پیدا کن...

من: ذهنم قفله...درضمن...میخوام ببینم آیا میتونم به شما اعتماد کنم یا نه=^= میخوام ببینم میتونین از پسش بربیاین یا نه..

بوو: البته که نهD: *لبخند دندون نما میزنه*

هیونگ: یوتوب ببینیم...یا فیلم..

من و بوو: نه! همیشه توی اینترنتیم دیگه-،-

هیونگ: عا خب...بیاین فکر کنیم..

...

...

بوو: فهمیدم بچه ها*-*

بیاین ویدیوکال بگیریم*-*

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۳

بوو: عه ساعتت جدیده؟

هیونگ: آره^-^

بوو: چقد خوب مونده...

هیونگ: مرسی خدا رفتگان شمارم بیامرزه.

بوو: سال نوی شماهم مبارک*-*

 

 

+ واقعا باورتون میشه همچین مکالمه ای واقعا اتفاق افتاد؟"-" اونم با جدیت کامل "-"

 

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۲

*حرف از حذف کنکور میشه*

بوو(مائو): والا حذف بشه هم با درس خوندن چیزی از دست ندادیم همچین|:

نه که بخاطر درس تور هاواییمونو کنسل کردیم|:

هیونگ:هاوایی؟

من تو لاسوگاس قرار داشتم..

میدونی چندتا کاباره دعوت شده بودم؟؟

بوو: اره دیگه، هاوایی برا دست گرمی بود که به محیط خارج از کشور عادت کنیم، آخه پوست من حساسه تغییر اقلیم ناگهانی بهم صدمه میزنه.

هیونگ*پاره میشه*: آره آره...اصلا مگه قرار نبود یه هتل ژاپنیو باهم تایید کنیم؟

بوو: وای راس میگی...

 

 

+ آقا...هیونگ..بوو...این خیلی شبیهتون شد ._.

  • Baby Blue

دیالوگ ماندگار۱

من:*یه آهنگ میفرستم برا هیونگ* بای

هیونگ: خدافظ *یه آهنگ میفرسته*

من: توهم همینطور

هیونگ: شماهم خسته نباشین

من: مچکرم سلامت باشین

هیونگ: مرسی سلام میرسونن

من: نه بابا خواهش میکنم

هیونگ: دم در بده تورو خدا بفرمایین

من: نوش جونتون

 

"دوازدهم دسامبر ۲۰۲۰"

 

+ اگه بخواین عکسو ربط بدین به من و هیونگ...اون مو بلونده هیونگهD: سویشرت و سنجاق سر... و اون یکی هم منمD: دستاش و دستنبدش...!

  • Baby Blue

~Light Blue~

🦋••We won't be erased••🦋

Not perfect but always myself ✨


Don't rush something that you want to last forever


من انسانم...
من انسانم، همان انسان خاکی
همان کس که به تن روح خدا دارم...
مرا تا عرش اعلا راه و تا قعر فنا چاه است
اگر پرواز میخواهم
فلک ها بر من آزاد است...

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan