![](https://s17.picofile.com/file/8422789868/e7f918cf082c6afb70c774937ffeb167.gif)
روز هفتم...
بدون هیچ پس و پیشی آخر فیلم مورد علاقه تان را لو بدهید.
یمدته کیدو و شروع کرده به دیدن سریال چینی "دوران کامبرین" و تقریبا میشه گفت که بخشی از زندگیش شده.
امروز نشسته داره آخرین قسمتو میبینه.لیام هم
و کیدو استرس داره. از وقتی استاد مرده بدجور ناراحته. بیشتر از اون از این ناراحته که چطور مرد. جوری که تفنگو گذاشت رو قلبش و گفت :" دارم میام رفیق!"..و جوری که جیان زو داد زد :"نههههههه" ...
به هر حال...امروز همه چی تموم میشه..
افسر لی رو دستگیر میکنن...
افسر چان و مامای بهم میرسن...کیدو خوشحال میشه...
و اما آخرش...
جیان زو (که همون لیام پوئه) دستگیر میشه...
موقع بردنش تمام زیردستاش دنبال ماشین پلیس میفتن تا رئیسشونو بدرقه کنن..
حیان زو از افسر پلیسا خواهش میکنه که اجازه بدن پیاده شه تا با زیردستاش حرف بزنه...
اجازه میدن و پیاده میشه...
میره باهاشون حرف میزنه و بهشون میگه که دیگه دنبالش نیان.
همه زیر دستا تعظیم میکنن..
میره پیش تانگ یین و پیشونیسو میبوسه..
افسره اشاره میکنه که باید سوار شن...
سوار نیشن و دوباره راه میفتن...
تانگ یین و مامای هم پشت سرش...
که یکهو...
ترمز ماشین پلیس از کار میفته...
و ماشین مستقیم میفته تو دریا....
کیدو: نه...نه این امکان نداره! نباید اینطوری تموم بشه!
+T-‐---‐------T
از روز هفتم متنفرم T-----T
از سازنده چالش متنفرم T------T
از مائو که منو به این چالش دعوت کردم هم متنفرمT---------T
ناااااااااااااحححححح T---------------------------T
https://youtu.be/Fh-DCZg4eZU
اینو ببینین میفهمین چی میگمT----T